رابطه ایران و عرب همواره قربانی ناآگاهی ناشی از نبود ارتباط و گفتگوی نخبگان ایرانی و عرب بوده است. نبود گفتگو و خلأهای عمیق فرهنگی بین ایران و عرب، افزون بر عوامل قومی و مذهبی در درون جهان اسلام، ریشههای عَرَضی زیادی – بیشتر برآمده از عوامل بیگانه – نیز در تاریخ اسلام داشته است. فرایند مدرنیزاسیون غربی در جهان اسلام نه تنها این فاصلههای درونی در دنیای اسلام را کم نکرد، بلکه بر آن هم افزود و بدبینی و سوء تفاهم میان فارس و عرب را تعمیق نمود. این درحالی است که رابطۀ فرهنگی و حتی تجاری بین ایرانیها و عربها در دورههای قبل از اسلام استمرار داشته است. چنین علقههای فرهنگی میان ایرانی و عرب در دورههای مختلف تاریخی پیش از اسلام وجود داشته، با ظهور اسلام و گسترش آن در شرق جهان اسلام از جمله ایران، تعاملات تمدنی مسلمانان رونق گرفت و زمینههای تمدنی در میان مسلمانان عرب و فارس سرعت یافت. آنگاه نه فقط جغرافیا و سرزمین اسلام از دنیای عرب به جهان فارس گسترش یافت، بلکه عقلانیت تمدنی و امتاندیش دنیای اسلام در پرتو قرابتهای فکری ایران و عرب نُضج گرفت و فرهنگ تمدنی و عقل مدنیِ مسلمانان از همان سدههای آغازین اوج پیدا کرد. این تعامل و تعاون تمدنی بین ایرانیان و عربها نه تنها در عصر عباسیان و در دورۀ خلافت (تا قبل از سقوط بغداد) بلکه در دورههای بعد از آن (در دوره گذار از خلافت به نظام ولایت) نیز امتداد داشت. یکی از این عوامل پیوستگی و انسجام ایرانی – عربی متن مشترک قرآن بوده است که نه فقط در میان عربهای مسلمان بلکه در میان مسلمانان فارس مورد تأکید و تمرکز بود و همه آن را به مثابه متنی برای زندگی و روشی برای سعادت و راهی برای ابدیت تلقی کرده، بدان ایمان داشتند.
اشتراک گذاری
/