انتشار یافته در
ظهور انقلاب اسلامی ایران (1979 میلادی) در قرن بیستم امیدهای بسیاری را در میان دغدغه مندان اسلام زنده کرد و امیدبخش پایان دادن به روند انحطاط و زوال تمدن اسلامی شد. افول شدید تمدن اسلامی در سالهای گذشته در کنار نیاز روزهای ابتدایی انقلاب اسلامی به نقشه راه برای اداره نظام اسلامی پس از وقوع انقلاب، منجر به واکنشهایی در جهان اسلام، بویژه ایران پیرامون موضوع تمدن نوین اسلامی شد. این واکنشها البته منجر به تولید دیدگاهها و نظریاتی شد که در عین ارزشمندی دارای تفاوتهای مبنایی فراوانی با یکدیگر هستند. به نظر میرسد شناسایی این دیدگاهها و نظریات و تبیین آنها در قالب جریانهای مختلف همگرا یا واگرا با اسلام، انقلاب اسلامی و تمدن غرب، برای شناخت دقیق و همه جانبه تمایزات و تشابهات آنها ضروری میباشد. به بیان دیگر هدف این پژوهش ارائه تصویری جامع، کلی و دسته بندی شده از وضعیت نظریه پردازی پیرامون تمدن نوین اسلامی در میان اندیشمندان معاصر ایرانی در قالبی مشخص با امکان مقایسه آنها و فراهم شدن زمینه مناسب برای نقد آن نظریهها و دیدگاهها میباشد. لذا در این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی سه جریان عمده «همگرا با اسلام و انقلاب اسلامی و واگرا با غرب»، «همگرا با اسلام و واگرا با غرب و انقلاب اسلامی» و «واگرا با اسلام و غرب و همگرا با انقلاب اسلامی» استخراج شده ذیل افراد و موسسات معاصر ایرانی تبیین شدهاند. در نهایت این پژوهش این نتیجه را به دست میدهد که غلبه دیدگاهها و نظریهها با جریانی است که نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی همگرا بوده و با تمدن غرب سازگار نیست. به عبارت دیگر اغلب متفکران و موسسات ایرانی فعال در عرصه تمدن سازی نوین اسلامی، بر این باورند که ساخت تمدن جدید با انقلاب اسلامی شتاب گرفته و در این راه یگانه منبع و مرجع مورد اعتماد دین مبین اسلام میباشد. تمدن غرب نیز اگرچه در عرصه علم به پیشرفتهای چشمگیری دست یافته است ولی این پیشرفتها به تنهایی برای سعادت بشر کافی نیست و نمیتواند انسان را به هدف خلقت برساند. البته در همین جریان غالب، در نحوه تعامل با تمدن غرب و گذار از وضعیت موجود به تمدن مطلوب اختلاف نظرهایی وجود دارد.