دور شدن جامعه مسلمان از دوران رشد و شکوفایی تمدنی، پس از رویارویی مسلمانان با مدرنیته و تمدن غربی، آنان را به اندیشهورزی ژرف و فراگیر درباره سازکار ورود دوباره جامعه مسلمان به چرخه تمدن واداشت. نظریهپردازی تمدنی اندیشمندان مسلمان در دو سده گذشته، فراز و فرود بسیاری داشته و رویکردهای کاملاً متفاوتی را فرا روی جامعه مسلمان قرار داده است. چیستی، چگونگی و چرایی این تحولات نظری، مسئلهای است که در این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی، بررسی شده است تا از رهگذر برجستهسازی ضعفها و قوتهای مهمترین دیدگاههای تمدنی، زمینه مناسبی برای افزایش کارآمدی نظریه تمدن در اندیشه معاصر مسلمین فراهم آورد. تحولات نظریه تمدن در اندیشه معاصر مسلمین، با محوریت سه مسئله مشخص و متمایز، قابل بررسی است: مسئله عقبماندگی، مسئله هویت دینی و مسئله پیشرفت. امروزه هیچیک از دیدگاههای نظری اندیشمندان مسلمان درباره تمدن، نتوانسته است با کمرنگ کردن یا از میان برداشتن دیدگاههای همسان و متناظر، به گفتمان مسلط تبدیل شود؛ اما آشنایی با ضعفها و قوتهای هریک از آنها، میتواند نظریه تمدن را در جامعه مسلمان از غنا و کارآمدی بیشتری بهرهمند کند.