بنیادیترین مسأله در دستیابی به تمدن نوین اسلامی، نقش عقل، تجربه و وحی است. نظریهپردازان مسلمان، در راستای نقد تمدن غرب و دستیابی به تمدن اسلامی، به نظریههای گوناگونی از علم دینی دستیافتهاند؛ این نظریهها علیرغم نقد مبانی تمدن غربی، به خاطر ضعف در روششناسی معرفتی خود، نتوانستهاند علم دینی مورد نیاز تمدن اسلامی را ارائه دهند. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی، نخست جایگاه عقل و تجربه در هندسه معرفتی تمدن نوین اسلامی را تحلیل کرده و سپس روش بهکارگیری این منابع معرفتی در ساخت این تمدن را تحلیل نموده است. یافتههای پژوهش چنین است که همهی علوم (توصیفات و تجویزات) در قرآن موجود است و فقط معصومان به تمام حقایق علوم دسترسی دارند و غیرمعصومان با مراجعه به کتاب و سنت و با بهکارگیری ابزارهای معرفتی عقل و تجربه، توانایی کشف برخی از حقایق علوم را دارند. در وهلهی نخست باید توسط عقل و تجربه با رویکرد ابزاری به سراغ کتاب و سنت رفته و با تکیه به فرآیند شش مرحلهای ابزاری، به علم دینی مورد نیاز تمدن اسلامی دستیافت و در وهلهی دوم، چنانچه عقل و تجربه با رویکرد منبعی و در عرض کتاب و سنت، به دستاورد قطعی و یا یقین عقلایی دست یابند، این دستاورد نیز از حجیت برخوردار است و دینی خواهد بود و از این دستاورد میتوان در ساخت تمدن نوین اسلامی بهره برد.