نظریه «تمدن نوین اسلامی»، دربردارنده دو بعد تمدنی و اسلامی است که درون خود اندیشه تعالی، تمدن برتر، تکامل و هویت را دارد. اگرچه تا کنون از تمدن نوین اسلامی سخن به میان آمده؛ کمتر در قالب و چهارچوب نظریه عنوان شده است. حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی با طرح مباحث نظری امکانپذیر است. لذا نگارنده بر آن شد تا از دریچه فلسفی و تاریخی پرتویی بر این نظریه بیافکند. همانطور که اشاره رفت این نظریه در دوسطح کلان قابل احصا است؛ سطح اول بهعنوان سطح مبنایی و بنیادی، شامل دستگاه نظری و مفهومی است که در بافتی از فلسفهی تاریخ، پرورانده خواهد شد. سطح دوم هم معطوف به خوانشی تاریخی از تمدن اسلامی است. مفروض نظریه آن است که رویدادهای تاریخی، در بطن خود پیوستگی و تکامل دارند و هرگز حوادثی گسسته و جدا از هم نیستند؛ عصر بیداری اسلامی که از حدود دویست سال پیش کل جهان اسلام را در برگرفته است نهایتا به وقوع انقلاب اسلامی ایران منجر شد. انقلاب اسلامی محصول منازعهی تاریخی جهان اسلام با تمدن غرب و برخوردار از ظرفیتهای نهفتهی دین اسلام در خلق یک نظام سیاسی مبتنیبر سنت دینی در عصر مدرن است و میتواند مولد «تمدن نوین اسلامی» باشد. این انقلاب که با ایجاد نظام سیاسی جمهوری اسلامی خود را تثبیت کرد، در مرحله طلیعه و بسط موج چهارم تمدن اسلامی بهعنوان مقدمهی ظهور حضرت حجت (عج) و آرمان الهی مهدویت برای پایان تاریخ خواهد بود.