انتشار یافته در
پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد نظریات متعددی درصدد توضیح چگونگی شکل گیریِ نظم آینده جهان برآمدند که نظریه برخورد تمدنها و گفتگوی تمدنها از نمونههای اخیر آن محسوب میشوند. تئوری پردازیِ حساب شده در نظریه برخورد تمدنها حول محور وقوع اجتناب ناپذیر جنگ میان تمدنهای جهان در آینده، ناامیدی و هراسی جهان شمول را موجب گشت، بطوریکه حتی ارائه ایده گفتگوی تمدنها و استقبال جهانی از آن، نتوانست تاثیر نامطلوب این نظریه خشونت محور را کاملاً خنثی سازد. بر این مبنا پژوهش پیشرو ضمن باور به قابلیت طرح گفتگوی تمدنها برای زمینهسازی صلح بینالمللی، تلاش نمود در چارچوب سه نظریه سازهانگاری، مکتب انگلیسی و نظریه انتقادی که اخیراً رواج روز افزونی در تحلیل معادلات روابط بینالملل یافتهاند، ضمن آشکار ساختن اهمیت گفتگوی تمدنها در شرایط کنونی، بر اعتبار طرح مذکور و توان رقابت آن با نظریات رقیب افزوده و نقش آن را در تحکیم صلح جهانی اثبات نماید. بر این اساس به بازخوانی رویکردهای سهگانهی مذکور و ایده گفتگوی تمدنها و مطالعه تطبیقی مولفههای صلح در این دیدگاهها پرداخته شد. اشتراک نظر چهار رهیافت در حوزههایی چون نقد دولت محوری، توجه به تاثیر عوامل معنوی و فکری در کنار عوامل مادی در تحولات بینالمللی، نشان دادن تغییرپذیری و تاریخمندی روابط بینالملل و هویتهای فعال در آن و بنابراین تغییرپذیر بودن ساختار بینالمللی و هویت دولتها، تاکید بر ضرورت حل مسالهی نابرابری و بیعدالتی در روابط بینالملل از طریق تقویت جامعه جهانیِ اخلاقی و اتکا بر خرد و اخلاق برای ایجاد شرایط یک گفتمان جهانی، نشان داد اصول و مولفههای موجود در انگاره گفتگوی تمدنها از قابلیت بالایی برای استفاده در مطالعات صلح برخوردار بوده و قادر است بشریت را از فرو غلتیدن در یک فاجعه جبران ناپذیر نجات بخشد.