انتشار یافته در
اکنون در آستانه هزاره سوم میلادی گفتگوی تمدنها بطور گسترده در تمام محافل جهانی مورد بحث قرار میگیرد.این موضوع مورد توجه محققین در زمینههای مختلف گردیده است .محققین مذکور کوشیدهاند که سهم رشته مورد علاقه خود را در تحقق بخشیدن به گفتگوی تمدنها نشان دهند.در این میان سهم زبان شناسان و علم زبانشناسی مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته است بررسی جهانیهای زبان به عنوان یک زمینه تحقیقی بواسطه آشنایی با زبانهای مختلف از قرون واسطه آغاز گردید.قبل از قرون وسطی هر فردی زبان مادری خود را برتر و زبانهای دیگر را ابتدایی و پست میشمرد.بررسی زبان شناسانه بر روی زبانهای گوناگون نشان داد که چیزی به عنوان زبان برتر یا ابتدایی وجود ندارد و همه زبانها از دیدگاه زبانشناسی برابرند.در این پژوهش دستور حالت چارلزفیلمور (1968)، دستور جهانی نوام چامسکی براساس تالیف کوک و نیوسان (1996) و نیز جهانیهای معنایی ارائه شده توسط جان لاینز (1991) به عنوان مدلهای مورد استفاده برای دستیابی به چگونگی کارکرد جهانیهای ساختاری، معنایی واژگانی در سه زبان انگلیسی، ترکی و فارسی مورد بررسی قرار گرفتهاند.هدف پژوهش بیان این نکته است که تفاوتهای ساختاری، معنایی واژگانی در بین زبانهای موجود تفاوتی سطحی بوده و زبانهای مختلف دارای ویژگیهای مشترک فراوان بوده ولی در ظاهر به اشکال گوناگون نمایان گردیدهاند.بنابر این پذیرفتن وجود جهانیهای زبانی ما را به یک توافق کلی در زمینه باورها، علایق و ارزشها و غیره رهنمون میسازد که خود زمینهساز رسیدن به گفتگوی تمدنها میباشد.