انتشار یافته در
ایلام باستان به ناحیهای اطلاق میشد که از شمال به کوههای بختیاری، از جنوب به خلیج فارس تا بوشهر، از مغرب به دجله و از مشرق به قسمتی از فارس محدود میگردید و شامل بخش وسیعی از غرب، جنوب غرب و کوههای زاگرس بوده است. با توجه به وضعیت جغرافیایی این محدوده، میتوان آن را به دو ناحیه کوهستانی و دشت تقسیم نمود که قسمت کوهستانی آن در شمال و شرق قرار داشت و به مناسبت وضع جغرافیایی و معابر صعبالعبور، دست نخوردهتر و به اصطلاح ابتداییتر باقی ماند. در حالی-که ناحیهی دشتنشین آن که در مرکز و جنوب قرار دارد، در همسایگی ملل متمدن میانرودان واقع و پیوسته با آنان در تماس بود. با این حال تمدن مذکور توانست جنبههای فرهنگی و هنری مستقلی از خود نشان دهد. بنابراین، همجواری با بینالنهرین و دیگر تمدنهای پیرامون و همچنین دسترسی به منابع غنی طبیعی و نیروی کارآمد انسانی موجب رشد و گسترش سیاسی، فرهنگی و هنری آن شد. این تمدن در طول چندین هزاره (هزاره پنجم تا هزاره اول ق.م) منشا عناصر فرهنگی و تمدنی پیشرفتهای در زمینههای معماری، شهرسازی، مذهب، هنر، تجارت و اقتصاد، سیاسی و ... در منطقه بوده تا اینکه در نیمه اول هزاره اول ق.م توسط دولت متخاصم آشور از میان رفت.بعد از شکست دولت ایلام نو، تمدن آنها به عنوان بخشی از فرهنگ و تمدن هخامنشی تداوم و استمرار یافت. به عبارت دیگر هخامنشیان عناصر سیاسی، فرهنگی، مذهبی، نظامی و هنری ایلام را وارد جریان حکومتی خود کردند تا اینکه پس از حمله اسکندر و آشوبهای ناشی از جنگهای چندین ساله سلوکی-ها و ایرانیان، حکومتی با عنوان الیمایی در منطقه کوهستانی شرق ایلام روی کار آمد که در ابتدا زیر نفوذ سلوکیان و پس از روی کارآمدن اشکانیان، به عنوان یکی از ایالتهای این امپراتوری به صورت ملوک-الطوایفی به حیات خود ادامه داد. در مجموع میتوان گفت الیماییان طی دوره اشکانی با تمام قوا و علی-رغم فشارهای دولت مرکزی حکومتی مستقل داشته و در برخی زمینهها مستقل عمل مینمودند.بسیاری از پژوهشگران و باستان شناسان با استناد به شباهت نام الیمایی به ایلام، منطبق بودن محل سکونتشان، یکسانی آثار و مواد فرهنگی و نیز باورهای آیینی آنها با ایلامیان معتقدند که تمدن الیمائیس تداوم تمدن ایلام باستان است؛ در حالی که تاکنون دلایل محکمی برای این موضوع ارائه نشده است. از این رو این مساله همچنان در مرحله یک فرضیه باقی مانده است. یکی از بهترین راهحلهای موضوع فوق، مطالعه عناصر فرهنگی و تمدنی همچون آثار هنری و معماری این دو میباشد که متاسفانه تاکنون مطالعات چندانی در این زمینه صورت نگرفته و رابطه این دو حکومت در هالهای از ابهام باقی مانده است.از سویی دیگر با وجود حضور طولانی مدت حکومت ایلام در عرصه تاریخ، شناخت باستان شناسان از این فرهنگ و تمدن ناچیز است و بیشتر اطلاعات بدست آمده در رابطه با این تمدن نیز از طریق منابع بین-النهرینی به ما رسیده است. علارغم کاوشهای انجام شده، به بخشهای تاریک زیادی در هنر و معماری ایلام برمیخوریم، از جمله محدودیتهایی که با آن مواجه هستیم میتوان به وسعت کم مناطق مورد کاوش، عدم انتشار گزارش کامل حفاریها، تخریب آثار و محوطههای مورد کاوش و تمرکز مطالعات بر روی برخی یافتههای منقول اشاره نمود که باعث شدند تا برخی از یافتهها همچون: سازهها و ساختارهای معماری، نقوش برجسته و .. کمتر مورد توجه و مطالعه جامع قرار گیرند.علاوه بر این، سرزمین الیمایی نیز با وجود بررسیهای باستانشناسی کم، درای شواهد هنری و بناهای آیینی قابل توجهی میباشد