728 x 90
728 x 90

چکیده مقاله

اساساً مهندسی یک تمدن و توسعه اجتماعی بدون مجهز شدن به ابزار و علوم امکان‎پذیر نیست. شبکه هماهنگ علوم و دانش نیز ارزش‎های مکتبی را در عینیت اجتماعی در قالب تمدن تحقق می‌بخشد. در این میان علوم انسانی در شبکه دانش از جایگاه و منزلت ویژه‌ای برخوردار است و مبانی معرفت‎شناسی آن، مؤلفه کلیدی در تحول علوم می‌باشد. بنابراین دستگاه‎های معرفت‎شناختی نیز نسبت به واقعیت فهم و محتوای دانش اختلاف دارند، و این اختلاف، منشأ اختلاف در چگونگی و چیستی تحول علوم و مهندسی تمدن می‌گردد؛ یعنی اختلاف پارادایم‌های معرفتی، در معیار صحت دانش، تحلیل دانش به مثابه امر مادی یا امری انتزاعی، یا به مثابه ابزار تصرف، روش تحقیق و نقش اراده در فهم، منجر به اختلاف در تحلیل الگوی فهم و تبعاً محتوای علم می‌گردد. در این مجال به تحلیل و مقایسه دو پارادایم معرفت‎شناختی می‌پردازیم که یکی در برخورد با واقع با رویکرد انتزاعی و ذات‎گرایانه، رابطه انکشافی و تطابقی با واقعیت را منشأ علم می‌داند و دیگری با رویکرد اراده‎محور و روش کل‎گرایانه، رابطه و تناسب فاعلیتی با واقعیت را مبدأ علم می‌داند که به تکامل کمّی و کیفی در دانش باور دارد و دانش را ابزار تصرف و تغییر واقع به شمار می‎آورد. لذا این دو پارادایم معرفتی، نقش‎آفرینی متفاوتی در تحول علوم انسانی، و به دنبال آن، در مهندسی تمدن اسلامی خواهند داشت.

مجله
علوم انسانی اسلامی ,
زبان محتوا
فارسی , ...