در بیشتر رشته های علوم انسانی تحلیل ها مبتنی بر نظریه ها صورت می گیرند و اساساً تحلیل خارج از نظریه اتقان و اعتبار کافی را ندارد. در نوشتار پیشرو به این پرسش پرداخته می شود که در حوزه مطالعات تمدنی - بهعنوان یکی از حوزه های مطالعاتی نظری علوم اجتماعی - چگونه می توان از تمدن بهمثابه یک سطح تحلیل و یا یک چارچوب نظری در تحلیل پدیده های اجتماعی بهره برد؟ به بیان دیگر، کاربست تمدن بهمثابه یک نظریه چیست؟ از اینرو، پرسش فرعی دیگر در این زمینه آن است که در استفاده از تمدن بهعنوان یک سطح تحلیل، بر چه مفاهیمی باید توجه شود و هر مفهوم به کدام نیازمندی یا پرسشی پاسخ میدهد؟ در این مقاله تلاش می شود تا ضمن بررسی ماهیت تمدن، نقطه کانونی و قلب تمدن، چگونگیِ ساخت یک تمدن (فرایندی یا وضعیتی) و نیز حوزه اعتبار تمدنی، چارچوبی نظری برای تبیین و تحلیل در تمدنپژوهی به دست داده شود.