رئالیسم فلسفی علامه طباطبائی با استدلالهایی همچون فطری دانستن علم به عالم خارج و همینطور استفاده از اصل علیت به اثبات عالم خارج میپردازد. در بعد معرفتشناختی نیز با تبیین ارتباط میان معرفتهای حصولی و حضوری و ارجاع علوم حصولی به حضوری، فرایند دستیابی به معرفت مطابق با واقع را اثبات میکند. از سوی دیگر در رئالیسم علمی ادعا میشود؛ هویات نظری مفروض در نظریههای علمی، از عالم واقع حکایت می کنند و عالم همانگونه است که نظریههای علمی آن را تبیین میکنند. ولی ادلهای که برای اثبات وجود هویات نظری و واقعنمائی نظریههای علمی ارائه میگردد، در اثبات مدعا، ناکارآمد هستند. نسبیت معرفت و امور مختلف وابسته به آن مانند؛ اخلاق ، حقوق، سیاست، هنر، ادبیات و بطور کلی هر مقوله مهمی که وابسته به شناخت و معرفت است از لوازم واقعگرایی و غیرواقع-گرایی است. . با توجه به اینکه واقعگرایی هستیشناختی و معرفتشناختی ارتباط مستقیمی با ساختار تمدن، روابط اجتماعی، اهداف و چشم اندازهای یک تمدن دارد، بررسی رویکرد واقعگرایی هستی شناختی و معرفت شناختی گامی اساسی در ارزیابی تمدنهای مختلف به شمار میرود. در این تحقیق که به روش توصیفی و تحلیلی، صورت گرفته است ضمن تبیین رئالیسم فلسفی و علمی به بررسی مولفهها و ادله آنها میپردازیم.