این تلقی که علوم جدید، ملهم از بنیادهای متافیزیکی است و برای تحول در آن باید مبانی دیگری را از قرآن، روایات، مجموعه علوم اسلامی حوزوی و بهخصوص از فلسفه اسلامی جایگزین آن ساخت، تلقی نادرستی نیست؛ اما اغلب گرفتار تصورات تصنعی و مکانیکی است و کمتر با ماهیت و مختصات واقعی علم تطابق دارد. لازمه چنین مهمی، درک واقعی و دریافت وجودی از جهان، تمدن و علوم مدرن است، حاصلشدن این درک با نوعی احساس بیگانگی و غربت در جهان مدرن همراه است. انس با جهان مدرن، موجب نقد گزارهای و ذهنی علوم مدرن خواهد شد؛ چنین نقدی متوجه ظواهر خواهد بود و با تمسک به بنیادهای اصلی جهان مدرن، تحول در علوم انسانی را در افق تاریخی مدرن پیگیری خواهد کرد. لازمه دستیابی به تحول علم در افق انقلاب اسلامی، زندگی در مناسباتی متناسب با انقلاب اسلامی است که با اعراض از مبانی الحادی جهان مدرن همراه است. از مهمترین مصادیق این بنیادهای الحادی، مناسبات انسانی سازمانی موجود، سودای مهندسی کلان، ابژهانگاری جهان، جوامع و دیگر انسانها، سوژهانگاری خود و درنتیجه میل به تصرف و کنترل جوامع و انسانها است. علوم اجتماعی جدید، پس از آنکه تصرف در جوامع انسانی ضرورت یافت، پدید آمد.