728 x 90
728 x 90

«مرگ سرشار» شاخصی متفاوت در ارزیابی تمدن‌ها

چارلز تیلور در مقدمه کتاب «عصر سکولار» به مفهوم «سیری و سرشاری» (fullness) اشاره می‌کند و آن را در صورتبندی عصر سکولار در غرب عاملی هدایت‌گر و بلکه مهم‌ترین غایت تلقی می‌کند.

چارلز تیلور در مقدمه کتاب «عصر سکولار» به مفهوم «سیری و سرشاری» (fullness) اشاره می‌کند و آن را در صورتبندی عصر سکولار در غرب عاملی هدایت‌گر و بلکه مهم‌ترین غایت تلقی می‌کند. انسان جدید با عبور از دین در تاریخ غرب، در پی رسیدن به آنات سرشاری و سیری از زندگی دنیویِ اینجایی و اکنونی است و اساسا فلسفۀ زندگی نیز در این جهان چیزی جز سرشارشدگی از لذت‌های مادّیِ در اوج نیست (فرهنگ enjoy it). امتلاء و سرخوشی‌های ازحدّ گذشتۀ انسان مدرن گاه در حس سرخوشیِ خودخداپنداری، گاه با زیاده‌روی‌های بی‌حدّ جنسی، و گاهی در خودفراموشی‌ها (forgetfulness) و حس بی‌معنایی، و گاهی هم با نوعی از خشونت‌های شورانگیز یا بی‌رحمی‌های بی‌حساب رخ می‌نماید. این گونه از سرشاری‌های اینجایی و اکنونی برآمده از پوچی و نبود معناست همان‌طور که خودهمین سیری‌ها و سرشاری‌ها هم منتهی به سطحی عمیق از بی‌معنایی و حس تهی‌بودگی می‌شود.
تیلور به گونه‌ای دیگر از سرشاری (سرشاری متافیزیکی) هم در ادبیات و فرهنگ دینی اشاره می‌کند. جنس سرشاری در ادبیات دینی (و مسیحی در تعبیر ایشان) در کامجویی‌های سرشار از دنیا نیست، بلکه در سرشارشدگیِ حاصل از خودگذشتگی و فداکاری، و نیز سرشاری حاصل از سرسپردگی به خدا است. در این منظر، نسبتی هست بین خود و خدا، و رابطه ای هست بین فیض الهی و جوشش انسانی.
حال، اینکه تیلور این بحث را به کجا می‌برد بماند، لیکن از منظر فلسفی ـ الهیاتی و همین طور از نگاه تاریخی و تمدنی و در تضاد بین اسلام و غرب، با دو نوع تمدن و با دو فلسفه زندگی و اکنون در دو نقطه جوشِ تاریخی قرار داریم: تمدنی سکولار که سرشاری‌های سیری‌ناپذیرش را در اوج دنیاگرایی و خشم و نفرت حاصل از آن پی می‌گیرد، و تمدنی اسلامی که در اوج مقاومت و صبوری، سرشاری‌های حاصل از سرسپردگی به خدا را پیش می‌برد. در تمدن سکولار، مرگ، پایانی هولناک برای سرشاری‌های مادی و دنیوی است (در این نگاه مقولۀ «مرگ» نمی‌تواند اخلاقی باشد) و در تمدن اسلامی مرگ و شهادت (به مثابه احدی الحسنیین) تصمیمی است اخلاقی برای سرشاری‌های مستانه و ابدی از یک سو، و برای بقای ارزش‌های انسانی در همین دنیا از سوی دیگر. البته برندۀ معرکه هم کسی خواهد بود که از چنین مرگی نمی‌هراسد و زندگی واقعی را در عنصر «عزت» (و نه صرفا کرامت) و نه «لذت» پی می‌گیرد: «الموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاه فی موتکم قاهرین» (مرگ در زندگی ذلت‌بار، و زندگی در مرگ عزت‌مندانه).