728 x 90
728 x 90

ظرفیت ‌های تمدنی علم کلام در گفتگو با محمد تقی سبحانی

DMHOME_S04_0172_1 (1).jpg
ظرفیت ‌های تمدنی علم کلام در گفتگو با محمد تقی سبحانی
انتشارات
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ,
لینک خرید
---
زبان محتوا
فارسی , ...
DMHOME_S05_0333 (1).jpg
معرفی اجمالی :

کتاب ظرفیت‌های تمدنی علم کلام، از جمله پروژه‌های مربوط به «ظرفیت‌های تمدنی علوم اسلامی» است که انجام آن تقریبا 5 سال به طور انجامید. این کتاب حاصل گفتگوهایی با محمدتقی سبحانی است که توسط عباس حیدری‌پور، حبیب اله بابائی، محمدرضا بهمنی، و مصطفی جمالی انجام گرفته است و سرانجام عباس حیدری‌پور آن را با دقت تدوین و نگارش نموده است. حاصل این کتاب، ارائه یک دستگاه منسجم فکری است که نه تنها نااظر به نسبت کلام و تمدن است بلکه نسبت میان این دو و سایر دانش‌ها را در قالب یک طبقه‌بندی نوین دانشی نشان می‌دهد، طبقه‌بندی‌ای که در آن مطالعات تمدنی در نظام دانش‌ها، جایگاهی اختصاصی یافته و با کلام پیوندی درونی و عمیق پیدا کرده است. خلاصۀ گفتگو شکل‌گیری جامعه در ادبیات استاد سبحانی معادل همان آغاز مرحلۀ تمدنی است؛ مرحله‌ای که در آن هویت‌های فردی نوعی انحلال در هویت جمعی می‌یابد؛ انحلالی که به معنای حذف کلی نیست. این هویت جدید به ساحت حاکمی تبدیل می‌شود که بر ساحت‌های فردی و جمعی - به معنای برایند صرف ساحت‌های فردی - غلبه دارد. از نظر ایشان شاید بتوان آنچه را که در کتاب‌های جامعه‌شناسی به عنوان ارادۀ اجتماعی از آن یاد می‌شود، معادل چنین مرحله‌ای از حیات دانست؛ هرچند اطلاق عنوان اجتماعی را خیلی مناسب نمی‌دانند. نکتۀ اصلی این است که جمع و اجتماع در نسبت‌های جدید حیات خود به این ضرورت می‌رسند که باید به مجموعه‌ای از ارزش‌ها، معارف و اصول مشترک وفادار بمانند و عمل کنند؛ یعنی پذیرش اصول، قواعد، هنجارها، مفاهیم مشترک که محور و مدار مدیریت و حرکت اجتماعی قلمداد می‌شود. ایشان مرحلۀ پیشین را مطابق اصطلاح جامعه‌شناسی امروزی، مرحلۀ اجتماعی و مرحلۀ جدید را ورود به ساحت جامعه می‌دانند. این همان مرحله‌ای است که بنا بر اطلاق جامعه‌شناسی از آن به عنوان شکل‌گیری نهاد و توزیع نقش یاد می‌کنند. یعنی فعالیت‌ها دیگر در نسبت با افراد دیده نمی‌شود؛ بلکه بر عهدۀ نهادها و نقش‌ها گذاشته می‌شود که نوعی استقلال از افراد یافته است. چنین هویت جدیدی هویتی مستقل است که سازوکارهای درونی مستقل دارد؛ شکل‌گیری، تغییر، تکامل و ترکیباتش، تابع قواعد اصول و ضوابطی می‌شود که حیاتی مستقل از حیات ارادۀ فرد و عقلانیت فرد و حتی عقلانیت جمعی می‌یابد. نکتۀ مورد تأکید آن است که هرجا مشارکت من شخصی در پذیرش دانش، فرهنگ، زبان، دین و مانند آن وجود داشته باشد، ورود به مرحلۀ تمدنی و جامعه شکل نگرفته است؛ اما هر جا صرف نظر از مشارکت من، هویت مستقلی از امور فوق بر مناسبات حاکم می‌شود، ورود به این مرحله تحقق یافته است؛ ازاین‌رو تخالف بین وضع فردی در امور فوق و آنچه در جامعه ساری و جاری است، می‌تواند اماره و نشانۀ خوبی برای ورود به وضع تمدنی باشد. مثلاً فلسفۀ ارسطویی در یونان یا فلسفۀ نوافلاطونی در اسکندریه را به علت آنکه توسط فرد یا افراد خاص ساخته نشد - به معنای تابعیت تمام‌عیار آن از تغییر مناسبات فردی و جمعی -؛ بلکه به عنوان نوعی تفکر حاکم، ساخت یک دانش در مرحلۀ تمدنی بوده است؛ زیرا بنا به فرض، جامعه پذیرفته است که بر اساس این دانش تدبیر نماید و آن را محور معرفت و تولید معرفت قرار دهد. این همان چیزی است که از آن می‌توان با عنوان « وضع » یاد کرد و مراد از آن این است که مشابه حقوق که توسط جامعه وضع می‌شود، دانش، فلسفه، نظام ارزشی و نظام باوری هم اگر به‌گونه‌ای وضع و اعتبار شود که مرجع و مدار حرکت جامعه باشد، درواقع اجتماع وارد عرصۀ صنعت تمدن شده است؛ یعنی همچنان‌که نمی‌توان پس از وضع حقوق، تکالیف و حقوق برآمده از آن، قانون را تعطیل نمود؛ بلکه الزامات حاصل گریزناپذیر است، محصولات تمدنی به واسطۀ هویت مستقل، آثار و اقتضائاتی دارند که تأثیر گریزناپذیر و خارج از مدار توافق جمعی دارند. اساساً مرحلۀ تمدنی مرحلۀ صنعت است و محصول این صنعت‌ها - اعم از دانش، حقوق، معماری، هنر، فلسفه، اخلاق و ... - امور مستقلی است که قواعد و منطق خاص خود را دارند. استاد سبحانی ازآنجاکه به مرحلۀ جمعی پیش از جامعه نیز قایل‌اند که در آن تفاهم مشترک به حسب میزان مشارکت افراد می‌تواند زبان، ادبیات، فرهنگ، دانش، حقوق و مانند آن بیافریند، می‌پذیرند که به واسطۀ انس کنونی ما با مرحلۀ تمدنی، یعنی شناخت امور فوق در تراز تمدنی، تصویر خیلی شفافی از مرحلۀ جمعی نداریم؛ اما در هر صورت اصرار می‌ورزند که هم این مرحله قابل تصویر است و هم روی داده است؛ ضمن آنکه برخی جوامع بسیط کنونی و بدوی می‌تواند گزارش‌ها و فهم خوبی از مرحلۀ جمعی پیشاتمدنی به ما عرضه کند. تفاوت وضع و ایجاد در مرحلۀ جمعی و مرحلۀ تمدنی این است که وضع و ایجاد مرحلۀ جمعی به معنای مشارکت افراد با یکدیگر برای وصول به فهم مشترک است؛ اما در مرحلۀ تمدنی، وضع به معنای بناگذاشتن این است که محصول مشترک میان افراد جامعه تعیین‌کننده باشد. انحلال افراد در جمع و سازمان تمدنی به معنای نبود اراده نیست؛ همان‌گونه که در شکل‌گیری تمدن اراده را اصل می‌دانند، در تغییر و تکامل آن نیز اراده را اصل می‌دانند؛ ولی اراده نمی‌تواند ارادۀ جلوگیری از بروز لوازم باشد - زیرا پدیده تحقق دارد و مستقل است - بلکه اراده می‌تواند مناسبات پدیده را تغییر دهد. البته با اراده در درون یک تمدن می‌توان به شکل نسبی مسیر متفاوتی پیمود؛ مانند شکل‌گیری جوامع اقلیت - مثل کردتبارهای مسلمان آلمان - در دل تمدن حاکم که نمونه‌ای از جمع درون جامعه است و البته در برایند نهایی به شکل نوعی این ارادۀ تمدنی است که ارادۀ قاهر است. بااینکه شکل‌دهی تمدن را بر پایۀ نظام اراده‌ها و هویت مستقل برآمده از آن تصویر می‌کنند؛ ولی یادآور می‌شوند که نباید این اراده‌ها را به شکل انتزاعی درک کرد. اراده‌ها همواره در یک بستر محیطی و جغرافیایی شکل می‌گیرد و از این حیث باید در بررسی به سهم سیاست و اقتصاد و فرهنگ در شکل‌گیری و جاری‌شدن این اراده توجه کرد. به عبارتی نتیجۀ اراده شکل‌گیری قدرتی است که ممکن است سهم متفاوتی از سیاست، اقتصاد و فرهنگ در آن - به شکلی متوازن - وجود داشته باشد؛ یعنی قدرت مطرح در این بحث در قدرت سیاسی منحصر نیست؛ بلکه هرجا سخن از قدرت سیاسی در تأسیس یک تمدن است، قدرت فرهنگی نیز حضور دارد. اساساً قدرت، ترکیب متوازن این سه در شکل‌دهی تمدنی است؛ زیرا تمدن را مرحلۀ هویت مستقل حیات جمعی که نوعی استقرار نهادی در آن روی می‌دهد، دانستند و لازمۀ این امر حضور عوامل سرنوشت‌ساز فوق به شکل فعال و با سازوکار درون‌زاست. از نگاه ایشان البته سهم این سه در تمدن‌های مختلف می‌تواند متفاوت باشد؛ به‌ویژه با مبنای اصالت اراده، چنین امری کاملاً آشکار خواهد بود. بنابراین مراد از سهم متوازن، سهم مساوی این سه حیطه در شکل‌دهی جامعه و استقرارش نیست؛ بلکه مراد نظام‌مندبودن این سه است. توازن مورد نظر هم درون تمدن لحاظ نشده است؛ بلکه در قدرتی لحاظ می‌شود که مولد تمدن است. در یک جمع‌بندی از نظر ایشان، چنانچه نظام اراده‌ها به قدرت - به معنای نظام‌مندشدن سه عرصۀ فرهنگ، سیاست و اقتصاد - منجر شود، می‌تواند تعیین‌کنندۀ عقلانیت و ارادۀ تمدنی باشد؛ به عبارتی قدرت بستر تمدن‌سازی است. با این یادآوری که سهم تأثیر سه عرصۀ مذکور بااینکه می‌تواند از تمدنی به تمدن دیگر متفاوت باشد؛ ولی هرکدام از اینها در هر تمدنی کارویژه و کارکرد ثابت و واحدی دارند. ضمن آنکه یکی از مباحث مطالعات تمدنی می‌تواند بررسی تفاوت تمدن‌ها و چگونگی تمایز هویت آنها بر اساس وضع سه‌گانۀ فرهنگ، اقتصاد و سیاست باشد. البته سخن‌گفتن از تفاوت تمدن‌ها زمانی کارآمد خواهد بود که به منطق عمومی جامعه‌سازی و تمدن‌سازی دست یافته باشیم. بر اساس تحلیل مطرح‌شده از قدرت معتقدند یکی از پرسش‌های اساسی مطالعات تمدنی نحوۀ شکل‌گیری قدرت و درواقع چگونگی تولد قدرت از درون نظام اراده‌هاست. ضمن آنکه می‌توان از ترکیب تمدنی حاصل نیز پرسش کرد. در مقام بررسی نقش تاریخ در تمدن‌سازی معتقدند تاریخ اصالتی ندارد و اگر از ارادۀ تاریخی یا ارادۀ اجتماعی سخن می‌رود، تبعاً باید با منطق سه‌گانۀ ارادۀ فردی، ارادۀ جمعی و ارادۀ تمدنی نسبت‌سنجی شود؛ یعنی این امور در بستر تاریخ و در سطح تکامل اجتماعی یا تمدنی، هویت تاریخی می‌سازند. بنابراین نمی‌توان از یک ارادۀ کلی تاریخی سخن گفت؛ چنان‌که نمی‌توان از یک زمان کلی سخن گفت؛ بلکه ضرباهنگ تاریخی هر تمدنی متعلق به خود اوست. ‌ای به عقلانیت جمعی نرسیده باشند؛ اما در جایی دیگر عقلانیت بسیار پیچیدۀ تمدنی ساخته می‌شود که مدعی جهانی‌سازی و فراروی از حوزۀ اقتدار تمدنی خود و نفوذ در تمدن‌های دیگر می‌شود. این یک مرحله و زمان تاریخی برای حیات بشر است؛ اما یک زمان تاریخی نیز برای کسانی است که هنوز در جنگل‌های آمازون زندگی بسیار بسیطی دارند. لذا هویت تاریخی یک تمدن می‌تواند با هویت تاریخی تمدن دیگر کاملاً - از حیث موقف و انباشتگی و پیچیدگی حیات تمدنی - متفاوت باشد. معتقدند سطح مباحث ارائه‌شده در گفتگوهای هشت‌گانه در حیطۀ مباحث الهیات و کلام تمدنی بوده است؛ دستگاهی مفهومی که می‌کوشد عناصری مانند انسان، حیات و مانند آن - از مبدأ تا معاد - و نسبت این امور با هم را نشان دهد. البته حدود اولیه و مباحث کلان چنین کلامی در فلسفۀ حاکم تأمین خواهد شد. امری که هم این امور و هم نسبت بین این امور را تبیین می‌کند و هم نسبت میان خود الهیات و علوم دیگر را مشخص می‌کند. چنین الهیات تمدنی را زیرساخت دانش مطالعات تمدنی می‌دانند و لایه‌های بعدی هم به ترتیب عبارت خواهند بود از علوم نظری و علوم کاربردی؛ با این یادآوری که مراد از علوم نظری، علومی هستند که قواعد عمل را معلوم می‌کنند. معتقدند تمام روش‌شناسی‌های این علوم هم باید در هرجا در کنار علم خاص خودش بررسی شود؛ زیرا روش حاکم بر فلسفه، روش حاکم بر الهیات و به همین ترتیب این دو روش علوم ذیل را تعیین می‌کنند. در مقام بررسی فلسفۀ موجود نسبت به فلسفۀ مطلوب در نظام طبقه‌بندی فوق - صرف نظر از اشکالات و نارسایی‌های محتوایی - معتقدند این فلسفه ملغمه‌ای است از چند لایۀ مختلف معرفتی، یعنی تقریباً همان امری که قبلاً حکمت را معادل تمام دانش می‌دانست. فلسفۀ موجود در سطحی به مباحث بنیادین عقلانی می‌پردازد، در بخشی حاوی مباحث الهیاتی است و بخشی از آن کلام است و بخشی از آن هم دانش است؛ زیرا وارد مباحث حکمت عملی و مانند آن می‌شود.

معرفی کتاب

سخنی با خواننده

خوانش تمدنی از علوم اسلامی به معنای جستن از موضوع « تمدن » در علم کلام و فقه و فلسفه نیست؛ بلکه جستجویی تمدنی از آموزه‌های موجود در این علوم و استنطاق هریک از این آموزه‌ها بر اساس مسئله‌ها و دغدغه‌های تمدنی است. اساساً در علمی مانند علم کلام جستجو از موضوع « تمدن » نه چندان صواب است و نه سرانجامی دارد. اساساً تاریخ این علم در دنیای اسلام، پیش‌تر و بیشتر از تاریخ اصل تمدن در گذشتۀ مسلمانان است. آنچه علم کلام می‌تواند دربارۀ تمدن بگوید، از یک سو بیان مبانی امت اسلام، سازه‌ها و عناصر مدینۀ اسلامی، ویژگی‌های مُلک در اسلام، قلمرو بَلَد مسلمانان، خاستگاه مُکنت و تمکن در اسلام و سرانجام فرایند صورت‌بندی تمدن اسلام و چگونگی ترکیب « دین الهی » با « تمدن انسانی » است. بی‌گمان هریک از این مقوله‌های اجتماعی و تمدنی ریشه‌های الهیاتی و بنیادهای کلامی در اسلام دارد که بدون توجه به این مبانی، هماهنگی و همسویی گزاره‌ها و آن‌گاه شکل‌بندی روح توحیدی در تمدن اسلامی ناممکن و نشدنی است؛ از سوی دیگر بیان تمدنی و قرائت‌های کلان اجتماعی از آموزه‌های کلامی و تبیین ابعاد فرهنگی و تمدنیِ هریک از قواعد کلامی، از جمله مسائل علم کلام در رویکرد تمدنی است.

آنچه در این مجموعۀ به عنوان بخش نخست از پروژه ظرفیت‌های تمدنی در علوم عقلی اسلام آمده، در گفتگو با حجت‌الاسلام و المسلمین استاد محمدتقی سبحانی و به همت فاضل ارجمند حجت‌الاسلام و المسلمین عباس حیدری‌پور صورت یافته است. گفتگوهای انجام‌گرفته نه به شکل گعده علمی؛ بلکه در قالب یک گفتگوی علمی و گروهی با استاد بوده است. نخست پرسش‌های مربوط به علم کلام و تمدن طراحی شده و در گروه مطالعات تمدنی مورد گفتگو و حک و اصلاح قرار گرفته است؛ آن‌گاه پرسش‌های تفصیلی و توضیحی برای استاد فرستاد شده و سپس جلسات پاسخ، بحث و تحلیل در مورد پرسش‌ها برگزار گشته است. به رغم محوربودن پرسش‌ها در این جلسات، گاه مسیر بحث در ضمن گفتگوها و مباحثات تغییر می‌کرد، پرسش‌ها عمیق‌تر می‌شد و پاسخ‌ها تفصیل می‌یافت. در گروه گفتگو اینجانب نیز جناب حیدری‌پور را همراهی می‌کردم و در برخی جلسات نیز حجت‌الاسلام و المسلمین آقای مصطفی جمالی و دکتر محمدرضا بهمنی نیز حضور می‌یافتند. هرچند در این گام، تلاش بسیاری صورت گرفته و ایده‌های نویی ارائه شده، ولی همچنان رویکرد تمدنی در تاریخ علم کلام و در تفسیر تمدنی از مسائل علم کلام و تحلیل تمدنی از وضعیت کلام جدید در دنیای اسلام به مطالعه و بررسی بیشتری نیاز دارد. امید است این ابهامات در گفته‌ها و پروژه‌های دیگر آشکار شود و پرسش‌های فراوانی که پاسخ نیافته‌اند، پاسخی پیدا کنند.

شایان ذکر است که افزون بر علم کلام، گام‌های دیگری در این پروژه تعریف شده تا بتوان افزون بر علم کلام، ظرفیت‌های تمدنی فلسفۀ اسلامی و همین طور عرفان اسلامی را نیز آشکار کرد و پرسش‌ها، ایده‌ها و گمانه‌های علمی – تمدنی را در این علوم برجسته نمود. حاصل این پروژه‌ها، در مجلّدات دیگری عرضه خواهد شد.

در شکل‌بندی این مجموعه افزون بر استاد سبحانی و آقایان حیدری‌پور، جمالی و بهمنی، مرکز الحضاره لتنمیه الفکر الاسلامی ( شاخۀ قم ) به عنوان میزبان این گفتگوها سهیم بود. در شورای پژوهشی مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی ( که الآن به پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی تبدیل شده است ) نیز آقایان دکتر محمدتقی کرمی، همین طور دکتر کرم‌ اللهی در ارزیابی کار با ما همراه بودند. همین طور دکتر رسول نوروزی مدیر گروه مطالعات تمدنی در پیگیری‌های امور مربوطه همت کردند. در این باره، ادارۀ پژوهش مرکز مطالعات و ریاست پیشین آن دکتر محمد کاظمی و رئیس کنونی آن محمدحسن ترابی و نیز آقای محمدعلی بهشتی کارشناس پیشین گروه و آقای حسین هاشمی کارشناس فعلی گروه مطالعات اجتماعی و فرهنگی، در نهایی‌کردن این کار سهم داشتند. سرانجام باید از اهتمام رئیس محترم پژوهشگاه در پشتیبانی از فعالیت‌های نوین تمدنی در مرکز مطالعات، همین طور از همراهی‌های معاونت محترم پژوهشی و از دقت و حوصلۀ رئیس محترم اداره نشر پژوهشگاه و همکاران ایشان در آن مرکز تشکر ‌کنم و توفیق الهی را برای همه مسئلت نمایم.

حبیب‌اله بابائی

رئیس پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی

 

مقدمه

کتاب حاضر خروجی بخشی از پروژۀ گفتگوهای تمدنی با محققان حوزوی و دانشگاهی دانش‌های گوناگون اسلامی است. هدف اصلی این گفتگوها که با سفارش و مشارکت فعال مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی انجام شده، بازخوانی ظرفیت‌های تمدنی دانش‌های گوناگون است که البته در مرحلۀ نخست، بیشتر ناظر به دانش‌های عقلی دنبال شد.

پس از انقلاب اسلامی در ایران که حاکمیت دینی استقرار یافت، به رغم همۀ مشکلات و معضلات میدانی، افق‌های آرمانی دوباره به روی امت اسلامی -؛ بلکه حسب برخی تقریرها در پیش چشم همۀ ادیان آسمانی – گشوده شد. در ایران نیز این افق‌ها تا سطح امیدواری به شکل‌گیری و احیای تمدن نوین اسلامی هم ارتقا یافته است؛ اما ادبیات، مفاهیم، مبانی و امتدادهای نگاه تمدنی هنوز کاستی‌‌های بسیار دارد. تمدن‌پژوهشی بیش از اینکه یک دانش منحاز و مستقل باشد، دانشی میان‌رشته‌ای و تغذیه‌کننده از بسیاری دانش‌های دیگر است. حتی به‌درستی برخی میان تمدن‌پژوهی و رویکرد تمدنی تفاوت قایل شده‌اند. این تفکیک درست نیز سعۀ کار و نیاز این دانش و نگرۀ برآمده از آن را به تغذیه از انواع دانش‌ها افزون هم کرده است؛ با این وصف در عمل، این رشته و نگاه همچنان نیازمند بسیاری تحقیقات و رویکردهای دیگر است. البته نباید پنداشت که نگاه و دانش تمدن‌پژوهی کاملاً مصرف‌کننده است؛ بلکه برعکس این سطح از نگاه و فهم، افراد و جوامع را در موضعی مهیمن و مسیطر قرار می‌دهد و سمت‌وسویی هماهنگ به نظام‌های دانشی و عینی خواهد بخشید؛ زیرا می‌توان نگاه تمدنی را یکی از کلان‌ترین سطوح فهم بشر محسوب داشت که در واقعیت ریشه دارد و یکی از کلان‌ترین برش‌های اجتماعی است. به سبب همین جایگاه بالای این نگاه و دانش است که افزوده‌شدن هر سطر به سطور آن تأثیری شگرف در سایر دانش‌ها و اقدامات اجتماعی خواهد داشت. افزون بر ضرورت شفاف‌شدن تعاریف پایه‌ای تمدن که خوشبختانه طی سال‌های اخیر آثار ارزنده‌ای در این زمینه به محیط علمی عرضه شده است، بررسی و نسبت‌سنجی میان تمدن و دانش‌های دیگر و دادوستد میان آنها یکی از راه‌های توسعۀ مفهومی و واژگانی تمدن است. پروژۀ مورد اشاره بیشتر با همین هدف انجام شده است.

در این میان یکی از دانش‌های پرآوازه و شناخته‌شده در محیط فکری و فرهنگی جهان اسلام که ازقضا در تحولات تمدنی پیشین عالم اسلامی نقش‌های بسیاری ایفا کرده، « دانش کلام » است. این دانش بااینکه با دغدغۀ دفاع از دین گره خورده، سویه‌‌های ایجابی و آغازگرانۀ درخوری نیز دارد. این واقعیت که این دانش با تقریرهای خواجه نصیرالدین‌طوسی، پیوند و شباهت فراوانی با فلسفۀ اسلامی یافته، انکارکردنی نیست؛ ولی همچنان به شکل یک دانش جدی مورد توجه بسیاری از اندیشه‌وران کنونی جامعۀ ماست که در میان ایشان برخی حتی دغدغۀ خارج‌کردن آن از سایۀ فلسفه و اعطای نقش مستقل دوباره بدان را دنبال می‌کنند. یکی از افراد گروه اخیر، فاضل ارجمند جناب حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی سبحانی است؛ اما آنچه باعث شد ایشان مخاطب گفتگوهای تمدنی دربارۀ دانش کلام باشد، صرف دغدغه‌های کلامی ایشان نبود؛ بلکه آنچه در همین وزان انگیزۀ مطالبۀ حضور ایشان در چنین گفتگوهایی را دوچندان کرد، جدی‌بودن نگرش تمدنی نزد این استاد ارجمند است؛ تا آنجا که بسیاری نقاط آغازین تلاش‌های تحقیقاتی ایشان عملاً با حاکمیت چنین نگرشی و برای برآوری پاسخ پرسش‌های آن تکون یافته است. با هماهنگی اولیه و تقبل از سر لطف ایشان، پرسش‌هایی طراحی شد که این پرسش‌ها از یک سو باید با دغدغه‌ها و مجموعه‌اهداف این گفتگو پیوند می‌داشت و از سوی دیگر می‌بایست نقاط تأمل و تأکید گفتگو‌شونده را به عنوان نقاط آغازین گفتگو لحاظ می‌کرد؛ ازاین‌رو با مطالعۀ برخی نوشته‌ها و مقاله‌های مدعو ارجمند که خود در طول گفتگوها بزرگوارانه در دفتر کارشان نقش میزبان را بر عهده گرفتند، پرسش‌ها با نظارۀ هردو پایگاه یادشده ( اهداف و مسئله‌های گفتگوها و نقاط تمرکز و تأکید پرسش‌شوندۀ محترم ) و با مشورت‌ و راهنمایی فراوان از جناب حجت‌الاسلام و المسلمین بابائی مدیر محترم مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی، طراحی و خدمت استاد سبحانی تقدیم شد. برخی از این پرسش‌های پنج‌گانه که در قالب پیوست در پایان این کتاب درج شده است، در خلال این گفتگوها پاسخ درخور گرفتند و برخی دیگر باقی ماندند؛ اما امری که بسیار فراتر از پاسخ پرسش‌های مطرح‌شده به دست آمد، نظامی فکری بود که ایشان دربارۀ نسبت تمدن و کلام و بسیاری امور دیگر عرضه کردند و ازقضا ضرورت دریافت آن باعث تطویل گفتگوها به میزان هشت گفتگو شد که هنوز هم امکان ادامه و توسیع دارد.

این نظام فکری که به تعبیر دقیق یک دستگاه منسجم و به‌هم‌پیوسته است، هم قدرت توصیف و هم توان تحلیل دربارۀ کلام، تمدن، نسبت میان این دو و نیز نسبت دانش‌های دیگر با هم و با تمدن را دارد. صرف‌نظر از هر سخنی دربارۀ درستی و تطابق آن با واقع، این دستگاه متأثر از خلاقیت‌ها و خوش‌فکری‌های استاد ارجمند و در عین حال سرچشمه‌های فکری ایشان است که شایستۀ عرضۀ منقح به محیط علمی است.

دربارۀ انواع برون‌دادهای گفتگوهای درج‌شده در این نوشتار، به‌تفصیل مطالبی تقدیم خواهد شد؛ اما مطلب بسیار مهمی که باید تذکر داده شود، آن است که شاید انتظار اولیه این بود که ارتباطاتی که استاد سبحانی بین کلام و تمدن برقرار می‌کند، به واسطۀ اشراف و علاقۀ ایشان به هریک از این دو پایگاه فکری در نوع خود بدیع باشد؛ زیرا ‌ای بسا محققان دانش‌های گوناگون که به واسطۀ دانش و اشراف اندک به حوزۀ مفاهیم تمدنی، قدرت ارتباط‌یابی چندانی بین دانش پایۀ خود و تمدن ندارند و دست‌کم در ابتدای چنین راهی قرار دارند؛ ولی حجت‌الاسلام سبحانی به واسطۀ سال‌ها تعلق به هردوی این حوزه‌های مطالعاتی، در این زمینه مزیت ویژه‌ای دارد؛ اما واقعیت این است که این انتظار با خروجی کار فاصلۀ فراوان دارد؛ زیرا ایشان به جای نسبت‌سنجی میان دو امر مختلف، عملاً تصویری از ارتباط صمیمی و از درون، بین کلام و تمدن پدید آورده است؛ به بیان دیگر به جای نشان‌دادن ارتباطات بین دو امر جدا – و البته مترابط – رابطه‌ای بسیار وثیق‌تر تصویر کرده است؛ به‌ویژه آنکه چنین تصویری در خلال یک دستگاه توصیفی – تحلیلی و بلکه یک نظام « طبقه‌بندی علوم » انجام گرفت. بدیهی است که این دستگاه فکری و جمله‌جملۀ مطرح در این گفتگوها می‌تواند بررسی و تقییم شود؛ بلکه به واسطۀ اینکه دنیای علم در تعاطی و تعامل فکری شکل می‌گیرد، حق این مجموعۀ فکری همین است که با دقت بازخوانی و نقد شود. در عین‌حال می‌توان با اطمینان گفت بخش فراوانی از این دستگاه فکری ممکن است حتی در بافت فکری منتقدان جاگیر شود. به تعبیری ممکن است بسیاری از گزاره‌های مطرح نیز رد شود؛ ولی نقاط تأکید و تمرکز در این دستگاه نمی‌تواند سرمایه‌ای جدی و ذخیره‌شده برای پژوهش‌های تمدنی لحاظ نشود.

در خلال انجام گفتگوها نیم‌نگاهی به پرسش‌ها وجود داشت؛ ولی بیش از آن همدلی با استاد محترم برای شنیدن دستگاه فکری ایشان روی داد و عمده پرسش‌ها استفهامی و برای دریافت تفصیل بیشتر یا تصریح به لوازم برای سنجش فهم درست از بیانات ایشان بود. نظم فکری ایشان در طرح گام‌به‌گام دستگاه فکری کمک بزرگی به گفتگو‌کنندگان بود و از همین رو تعقیب متن گفتگوها نیز برای خوانندگان محترم ملال‌آور نیست؛ زیرا در عین ارائۀ برخی مثال‌ها و مصادیق و تفاصیل، شیرازۀ بحث حفظ می‌شود و نوعی از وحدت بر سیاق کلام حاکم است. گرچه باید یادآور شد که در جلسۀ پنجم مباحث برای عمق‌دهی افزون‌تر نوعی بازگشت به عقب یافته، مبانی انسان‌شناسی کلامی به میان می‌آید؛ ولی این میزان تعویق نیز برای یافتن ریشه‌های بحث کمک فراوانی می‌کند. پس از گفتگوی هفتم به واسطۀ طولانی‌شدن تعداد گفتگوها، تصمیم گرفته شد در یک جلسۀ دیگر نوعی جمع‌بندی و نتیجه‌گیری روی دهد که عملاً گفتگوی هشتم چنین ویژگی‌ای یافته است؛ اما همین اصرار بر جمع‌بندی باعث شده قدری مباحث مطرح در این جلسه به میزان تفاصیل گفتگوهای قبلی بسط نیافته و نوعی اندماج داشته باشد که بدین وسیله هم از خواننده محترم و هم استاد ارجمند عذرخواهیم و امیدوار به فضل الهی که در فرصتی دیگر با همیاری همیشگی حجت‌الاسلام سبحانی بتوانیم این امر را تدارک کنیم؛ بلکه بسیاری پرسش‌ها و ابهام‌های دیگر و پاسخ‌های دریافتی دربارۀ کل این دستگاه فکری را در نوشته‌ای دیگر طرح کنیم.

در نگاهی سریع می‌توان خروجی گفتگوهای یادشده را آشکارشدن همان دستگاه فکری ناظر به جهت‌گیری کلی پرسش‌ها، یعنی مناسبات دانش کلام و تمدن دانست. این خروجی به چند شکل در این مجموعۀ عرضه شده است: از یک سو افزون بر درج متن هر جلسۀ گفتگو، برای آن یک خلاصۀ مختصر کمتر از هشت صفحه به پایان خود متن افزوده شده است. دیدن این متن در کنار نمایه‌های درج‌شده در حاشیۀ هر گفتگو می‌تواند تا حدود خوبی شیرازۀ هر جلسه و محتوای آن را به شکلی سریع در دسترس قرار دهد؛ افزون بر اینکه چکیدۀ چندسطری آغازین هر گفتگو نیز به شکلی مختصر همین کارکرد را دارد. افزون بر اینها خلاصه‌ای از کل گفتگوهای هشت‌گانه – به منزلۀ خلاصه‌الخلاصه – به میزان حدود هشت صفحه هم در آغاز این مجموعه آورده شده که خوانندۀ علاقه‌مند برای مرور سریع کل فضای گفتگوها، امکانی سریع در دسترس داشته باشد. در تمام این تلخیص‌ها، هم اهتمامی به عرضۀ مهم‌ترین نکات و مفصل‌بندی‌های فکری حجت‌الاسلام سبحانی در موضوع مورد گفتگو وجود داشته است و هم مثال‌ها، شواهد، مناقشات و تطبیق‌های از خود مطالب ایشان دریافت شده است. البته به اقتضای تلخیص دیگر نمی‌توان گفت تمام مطالب و جزءبه‌جزء تفاصیل یا حتی تمام نکات مهم فکری این دستگاه ذکر شده است؛ ولی می‌توان بر پایبندی فراوان آن به خود دستگاه فکری ظهوریافته و چارچوب‌های آن اصرار داشت. گرچه مطالعۀ خود گفتگوها لطفی دیگر دارد و به تمام علاقه‌مندان این مباحث، بسنده‌نکردن به خلاصه‌ها توصیه می‌شود. یادآوری این نکته ضروری است که خلاصه‌ها بیش از نمایه‌ها در انعکاس تقریبی تمام نکات مهم فکری ایشان تحفظ داشته‌اند؛ ولی نمایه‌ها به شکلی آزادتر انتخاب شده‌اند. همین‌جا باید یادآور شد که بر اساس همین گفتگوها مقاله‌ای استخراج و با قلم نهایی حجت‌الاسلام سبحانی در شمارۀ ۷۵ فصلنامه علمی – پژوهشی نقد و نظر با عنوان « ظرفیت‌های دانش کلام در مطالعات تمدنی » درج شد. این مقاله نیز به‌خوبی می‌تواند بسیاری از خطوط اصلی و محتواهای مرکزی این مجموعه‌گفتگوها را بازتاب دهد.

افزون بر دستگاه فکری مورد اشاره می‌توان با نگاهی درجه دوم و آزاد از قید پرسش‌ها و؛ بلکه جهت‌گیری کلی آنها به این گفتگوها نظاره‌ای داشت و از آن گزارشی دیگر عرضه کرد. تلاش شده با چنین حالی نیز این گفتگوها مرور شوند. حاصل کار به صورت گزارشی درجه دوم و البته کاملاً آزاد بوده است که در ادامه خواهد آمد. ویژگی این نگاه آن بوده که کوشیده نگاهی مشرف داشته باشد و رویدادهای فکری و محتوایی مطرح در جریان این گفتگو را که با تلقی‌های متداول فاصله دارند یا آورده‌هایی خاص برای مطالعات تمدنی دارند، گزارش کند.

در نهایت با بهره‌گیری از سرمایۀ گردآمده با نمایه‌ها که شمار آنها از حدود سی تا شصت مورد برای هر گفتگو متفاوت است، اصلی‌ترین مفاهیم و حوزه‌های گردش مباحثات ذکر شده و به تعبیری تحلیل محتوایی از کل کار به دست آمده است؛ گرچه به‌ناچار برای رعایت محدودیت‌های چاپ و نشر در درج نمایه‌های حاشیۀ گفتگوها، درنهایت نمایه‌های حاشیه‌ای بسیار تلخیص شدند، ولی متن اصلی آنها عمدتاً همان است که در ستون اول جداول تحلیل محتوا دیده می‌شود. تحلیل محتوای نهایی در جداول با استفاده از یک تلخیص واسط از خود نمایه‌ها و سنجش حاصل با نگرش و؛ بلکه تا حد خوبی با ادبیات خود استاد سبحانی دربارۀ نسبت‌سنجی بین کلام و تمدن تطبیق یافته است. طبیعی است که این مفاهیم کلان محدود انتخاب شده است تا بتواند تصویری از نقاط چرخش و تمرکز این نسبت‌سنجی را به مثابه یک کلان‌پروژه عرضه کند. جدول‌هایی که از آنها بهره‌برداری شده، به صورت جداگانه پس از تلخیص همۀ گفتگوها و گزارش درجۀ دوم، در ابتدای این اثر درج شده؛ اما خروجی‌ها در قالب همان نگاه درجۀ دو خدمت خوانندگان گرامی تقدیم شده است.

شایسته است در پایان از همراهی حجت‌الاسلام و المسلمین بابائی برای حضور و مشارکت در تمام مراحل کار به‌ویژه گفتگوها و نیز حجت‌الاسلام و المسلمین مصطفی جمالی و جناب آقای دکتر محمدرضا بهمنی که با حضور گرم خود در برخی گفتگوها باعث رونق گفتگوها و تدقیق مباحث شدند، تشکر ویژه داشته باشیم.

عباس حیدری‌پور