امروزه در گفتمان علمی حوزه و دانشگاه، تولید علم دینی و یا نهضت تولید نرم افزار اسلامی برای مدیریت جامعه به یک موضوع فراگیر تبدیل شده است و شخصیت ها و نهادهای مختلف علمی، هریک از منظری به این مقوله پرداخته اند. باید توجه داشت گفتمان مدرنیته با علوم و معادلات کاربردی و تکنولوژی پیچیده اش، بردیگر تمدنها و فرهنگ ها سیطره یافته است. برای حرکت علمی در این زمینه، ابتدا بایستی ماهیت علم مدرن و طرز تلقی خود را نسبت به آن روشن کنیم. در قدم بعدی باید ذهنیت مان را نسبت به رابطه علم مدرن و دین مورد بازبینی قراردهیم. برای فائق آمدن بر این هژمونی و استیلای گفتمان تجدد، بایستی علم دینی و نرم افزار و سخت افزار بومی را، جهت ایجاد تعادل و موازنه درسطح مناسبات تمدنی وجهانی، تولید و عرضه نمائیم. این پژوهش به سهم خود گامی کوچک در این مسیر صعب و طولانی برداشته است. به تصریح خود نویسنده: مسأله ای که این رساله دنبال می کند، تحلیل بنیادین از هویت علم مدرن و علم دینی میباشد. در این راستا نیز به دنبال اثبات جهتداری علوم بوده و بر ضرورت تولید علم دینی بر بنیان آموزه های وحیانی تأکید می کند در این جستار، برای بدست آوردن این نتیجه ابتداء ماهیّت علم مدرن، یعنی تبارشناسی آن را مورد بحث قرار دادیم، به همین روی ابتداء توصیف علم مدرن را در سه مقطع تاریخی ۱٫ انقلاب علمی ۲٫ پوزیتیویسم ۳٫ پساپوزیتیویسم مورد تحلیل و ارزیابی قرار می دهیم. در عصر انقلاب علمی (قرن هفدهم) الف: موضوع ب: روش ج: کارآمدی علم، تغییر بنیادین یافته و در جهت تصرّف عالم به کار گرفته شد. به همین سبب نیز علم مدرن در نقطه ثقل مدرنیته جای گرفته و از یک جایگاه محوری برخوردار است. بعد از این مرحله بسترهائی که باعث شکل گیری علم مدرن شده را مورد بحث قرار می دهیم، که موجب تزدید نسبت به تلقی و ذهنیت جهانی بودن و غیر ایدئولوژیک بودن علم مدرن می گردد. بعد از مرحله فوق به پایگاه نظری علم یعنی مبانی انسانشناختی، معرفت شناختی و هستی شناختی علم جدید توجه شده است که عقل خود بنیاد و تجربه گرایی را منبع اساسی معرفت قرار می دهد. تبعاً با توجه ویژگی های فوق، نسبت علم جدید از علم سنتی از اساس و بنیاد منقطع می گردد. در مرحله بعد، بحرانها و چالشهای درون ساختاری (عقلانیت علم مدرن و…) و برورن ساختاری (پیامدهای فرهنگی و دینی و اجتماعی و زیست محیطی) ناشی از علوم مدرن را بیان می کنیم. به این ترتیب شک و تردید به دورن و ساختار علم راه می یابد. با این تبیین، هویت علم مدرن، یک هویت سکولار و مادی شمرده می گردد. با اخذ این نتیجه، در مرحله بعد به بیان مناسبات میان علم مدرن و دین یعنی: ۱٫ تعارض انگاری ۲٫ تمایز انگاری ۳٫ تعامل انگاری ۴٫ وحدت انگاری و نقد آنها می پردازیم و در نهایت به این نتیجه منتهی می گردد که دین با علم مدرن نمی تواند تعامل، همسوئی و وحدت داشته باشد. اما این بمعنای ضدیت دین با اصل علم نیست، بلکه حقیقت دین و آموزه های آن، مقتضی علم متناسب با خود می باشد. هرچند در وضعیت گذار نوع رویکرد ما به علوم و تکنولوژی جدید لزوماً سلبی مطلق نمی باشد، بلکه به اخذ و اقتباس مشروط به نیازهای بومی و ارزشی تاکید می ورزد. پس از طی مباحث فوق، زمینه بر طرح هویت علم دینی فراهم می گردد. در این بخش نیز ابتداء چیستی و هویت علم دینی را با توجه به خاستگاه علم دینی، مبانی انسان شناختی، معرفت شناختی، هستی شناختی و نیز انواع رویکردهای که در تحلیل علم دینی صورت گرفته را مورد بحث قرار می دهیم. که در آن به چند رویکرد عمده توجه شده است و بعد از نقد اجمالی رویکردهای فوق و ناکافی بودن آنها در تولید علم دینی، نگرش تولیدی را در علم دینی مورد توجه قرار داده و آن را در طرح نهضت نرم افزاری جدی تر از دیگر رویکردها تلقی می کند.