در مدیریت مفهوم پیروزی و شکست نقصی وجود دارد. پیروز این نبرد، امپریالیسم و محورهای آن است. اینجا صحبت از پیروزی جنبش بردگان که توسط یک طرح امپریالیستی بینالمللی حمایت میشود و سوریه حدود ۱۳ سال در برابر آن مقاومت کرده، نیست. طرحی که هزینههای آن را سوریه به تنهایی نمیتواند تحمل کند.
نتایج این عقبنشینی که هنوز سوالات زیادی در مورد آن از سوی تمامی طرفها مطرح است، برای منطقه وخیم خواهد بود. حتی ترکیه که نقش بزرگی در بازسازی گروههای مسلح داشت، از آتش آن خواهد سوخت، همانطور که از قسد خواهد سوخت. امنیت ملی عربی، به ویژه کشورهای همسایه سوریه، در معرض خطرات و تهدیدات گروههای مسلحی قرار دارد که شبیه طالبان هستند و در تغییر گفتمان خود موفق بودهاند، اما سلاح خود را به هیچ طرفی تحویل نخواهند داد. این به معنای نبرد خونین بین گروهها است. آیا این دقیقاً همان چیزی نیست که در افغانستان اتفاق افتاد و سپس به یازدهم سپتامبر گسترش یافت؟ سرنوشت اردن، مصر، لبنان، عراق و حتی آسیای مرکزی پس از بازگشت گروههای ازبکی، تاجیکی و چچنی چه خواهد شد؟ امور به اینجا ختم نخواهد شد. تفسیر قانعکنندهتر این است که عقبنشینی عجیب به دنبال تفاهمات بزرگ و در آستانه طرحی بود که به دنبال حمام خون بزرگ و تخریب سوریه بود. اشغالگران آماده میشدند تا سوریه را به تنهایی تصرف کنند، زیرا میدانستند که پروژه خاورمیانه جدید با شرایط امپریالیستی آن به غرق کردن سوریه در خون و ویرانی بیشتر بستگی دارد. سوریه چارهای جز پذیرش عقبنشینی نداشت تا از بدتر شدن وضعیت برای مردم سوریه جلوگیری کند، پس از اینکه دشمنان سوریه از وضعیت منطقه برای تکمیل توطئه استفاده کردند.
در منطق جنگ و یکی از قواعد سان تزو، نباید بجنگید وقتی مطمئن هستید که جنگ را نخواهید برد. نظام سوریه این حقیقت را با تخلیه مواضع توسط متحدانش درک کرد، جایی که سوریه توسط اشغال ترکیه و آمریکا در شمال شرقی و غربی، اشغال اسرائیل در جنوب و گروههای مسلح محافظت شده محاصره شده بود، در حالی که اقتصاد به شدت کاهش یافته و ارتش به شدت تحلیل رفته بود.
امروز شادی بردگان بالا است، زیرا محوری که در نبرد بزرگ با اشغالگران خسته شده بود، مورد استفاده قرار گرفت. در حالی که ما میپرسیدیم: صدای آن گروهها در این نقطه حساس از نبرد ملت کجاست؟ معلوم شد که در زمانی که نیروهای پشتیبانی مشغول مقابله با اشغالگران بودند و همه امکانات خود را به مقاومت ارائه دادند، حتی رهبرانشان در این نبرد شهید شدند، گروههای مسلح با حمایت ترکیه و تحلیل رفتن از اشغالگران و تأیید بینالمللی و تفاهماتی که فراتر از قدرت سوریه خسته بود، نقش خود را برای حمله بازپس میگرفتند، پس از اینکه اربابانشان همه توافقات از جمله نتایج آستانه را نقض کردند.
اسد از پاسخ دادن به املاءهای اردوغان خودداری کرد، زیرا در سوریهای آزاد از هژمونی تربیت شده بود و سوریه را در خطرناکترین زمانها ترک نکرد. او از نقش خود حتی زمانی که جهان از مسئولیت خود در قبال مردم تحت محاصره سیاسی و اقتصادی سوریه دست کشید، خودداری نکرد. سوریه بخشی از محوری است که هدف امپریالیسم قرار گرفته است.
کسانی که از پیروزی به معنای انقلابی آن صحبت میکنند، تلاش میکنند شکست را با مفاهیم بزرگ رنگ کنند. آنچه از انقلابهای آزادیبخش و آزاد اول و بیش از هر چیز انتظار میرود، این است که از شرایط طرح امپریالیستی منطقه رها شوند. بردگان این طرح را نادیده گرفتهاند و قطعاً نتایج آن را در زمان آینده خواهند فهمید، شکست نرم که در ذهن بردگان به عنوان پیروزی تصور شده است.
واکنش رجعت و محورهای وظیفهای و تصمیم امپریالیستی بزرگ از قلعه مقاوم سوریه انتقام گرفت و امروز با هدایت نسل القاعده، تبدیل به لقمهای آماده برای افراطگرایان شده است. بردگان از این خیانت خوشحال هستند، در حالی که آنها ابزارهای همکاری موضوعی و ذاتی با اشغال هستند و در جهت تحقق دستاوردهای آن حرکت میکنند.
برای آینده باید منتظر باشیم، آیا تصمیمی برای حمایت از مردم سوریه برای انتقال سیاسی وجود دارد که توسط نیروهای حامی این انقلاب بینالمللی و منطقهای مورد حمایت قرار بگیرد یا سوریه را بین چنگالهای جنگ دیگری برای نفوذ خواهند گذاشت؟ برای رئیس دولتی که در برابر چالشی که سوریه را هدف قرار میدهد و منطقه را به طور کلی تهدید میکند مقاومت کرد، وظیفه خود را انجام داد و به تعهد خود پایبند ماند بدون اینکه خیانت کند، او در زمانهای سخت نپذیرفت که اردوغان او را مجبور به نشستن با جولانی در بازی مذاکره کثیف کند و به اشغال در تلاش برای تغییر موضع خود برای تحمیل صلح رذیل پاسخ نداد. او تا لحظه آخر حمایت کننده مقاومت بود و مقاومت این خلأ را بیشتر در روزهای آینده درک خواهد کرد. او امضا نکرد و به حاکمیت کشور خود خیانت نکرد. او تا لحظه حمله سهجانبه مقاومت کرد، پس چه چیزی تغییر کرد و چرا در یک روز عقبنشینی کرد؟
این شکست اسد نیست، بلکه شکست یک ملت است که پیامدهای بزرگی خواهد داشت.
آیا محورهای جنگ علیه سوریه فکر میکنند که میتوانند سهمی در داخل سوریه به دست آورند؟ پس باید منتظر پیامدهای استراتژی ظروف مرتبط باشند. آیا این محورها فکر میکنند که سرنوشت خود را تضمین کردهاند و از تسلیم به شرایط امپریالیسم در کنترل و تقسیم دور خواهند ماند؟ آیا تضمینی وجود دارد که سوریه به جنگ داخلی نیفتد و حاکمیت خود را حفظ کند، یا اینکه دوران قیمومت عثمانی جدید و زمان صهیونیسم در سوریه جدید را تجربه خواهد کرد؟ بدون شک، پس از اسد در سوریه، تسلیم حاکمیت خواهد بود، زیرا متحدان قبلی او بخشی از یک ائتلاف استراتژیک بودند که به حفاظت از سوریه کمک کردند و همانطور که گروههای مسلح تصویر کردهاند، تحت کنترل او نبودند. اما امروز هزینه کودتای جدید قطع حمایت از مقاومت خواهد بود، به این معنا که اثر آن به غزه نیز خواهد رسید. این بدان معناست که سوریه قربانی یک طرح انفجاری بزرگ است که محوری را هدف قرار داده بود که آخرین قلعهها در برابر پیشروی اشغال بود. انفجاری که در غزه و لبنان آغاز شد و به همه جهات گسترش یافت. آیا آنها گفته “من خورده شدم وقتی گاو سفید خورده شد” را فراموش کردهاند؟
چه انقلاب بدی که بردگان و برادران بردگان از آن خوشحال میشوند. طبق معمول، آنها قبل از شروع جنگهای داخلی خوشحال خواهند شد، زیرا آنچه آنها را حرکت میدهد، نفرت، خیانت و شکست است، نه اصول. آزمون بزرگ امروز ماه عسل ورود به دمشق با تانک عثمانی نیست، بلکه آزمون این است که آیا گروههای القاعده و اخوان المسلمین به مردم اجازه خواهند داد که اراده آزاد خود را بیان کنند و به صلح اجتماعی برسند. اسد از قدرت کنارهگیری کرده است، آیا آنها نیز از آن دست خواهند کشید؟
تصویر سوریه که بیش از یک دهه به طور اسطورهای مقاومت کرده است، باقی خواهد ماند، اما کسانی که سقوط کردند، کسانی هستند که در انتخابهای خود سقوط کردند. آنها کسانی هستند که خود را به عنوان نیروها و گروههای وظیفهای در منطقهای که در معرض جنگ وجودی است، قرار دادند. این افتخار بردگان است، نه افتخار آزادگان. اسد آنها را به زبالهدان تاریخ خواهد سپرد که منتظر آنهاست، به عنوان گروههایی که اشتهای خود را برای قدرت تا حد مستی باز خواهند کرد و هرج و مرج جنگ داخلی بین آنها آغاز خواهد شد. هرچقدر هم که سعی کنند آن را با مارشال رجعتی مشروط تقویت کنند، اسد از این غم راحت خواهد شد، زیرا او آن را برای جلوگیری از خونریزی و ویرانی آینده انتخاب کرده است، همانطور که شهدایی که برای جلوگیری از دیدن خاورمیانه جدید به شهادت رسیدند، راحت شدند. نشانههای آن واضح است: مردم به عنوان بردگان مزرعه و عوامل به عنوان بردگان خانه. حمله بزرگ به منطقه نیازمند فداکاریهای بزرگی از داخل مقاومت بود و سوریه اکنون هزینه موضع و فداکاری را میپردازد.
خیلی خوشحال باشید، زیرا یک دوچرخه خواهید برد. سوریه در حالی که در وضعیت محاصره بینالمللی بود که کشاورزی و نسلها را نابود کرد، مقاومت کرد. اسد سوریه را نفروخت، اما آنها آن را فروختند و این خنده بردگان است که اربابانشان به آنها القا کردند که وارد چالشی شدهاند در حالی که ورود آنها بدون جنگ بود، زیرا تصمیم بلعیدن سوریه بزرگتر از آن بود که سوریه به تنهایی بتواند مقاومت کند. منطقه به سوی استهلاک بیشتر و به سوی خاورمیانه جدیدی خواهد رفت که بردگان از آن بسیار خوشحال خواهند شد. این در حالی است که اسد شاهد زور بر روند خاورمیانه جدید نخواهد بود. اگر او وارد معاملهای با محیط میشد، وضعیت متفاوت بود. او با نههای خود ایستاد و مقاومت را بر تسلیم ترجیح داد. برای کسانی که ادعا میکردند او برای قدرت جنگیده است، او از آن دست کشید و تا آخرین نفس به حاکمیت و استقلال پایبند بود، اما او نمیتوانست وظیفه تاریخی با بار جهانی را تحمل کند.
مسلحان اسد را سرنگون نکردند، بلکه او کنارهگیری کرد تا از توطئه بینالمللی و منطقهای که تنها در برابر آن مقاومت کرده بود، راحت شود. او همیشه به این مسلحان به عنوان ابزارهای کوچک در دست یک طرح بینالمللی بزرگ نگاه میکرد. او کنارهگیری کرد تا راه را برای چیزی کمتر مضر باز کند، پس از اینکه جنگ علیه سوریه وارد مرحله جدیدی شد. اسرائیل به سوی قنیطره پیشروی میکند و اکنون مواضعی در داخل سوریه اشغال کرده است و اشغال ترکیه و آمریکا در شمال ادامه دارد. سوریه به کجا میرود؟ روزهای آینده اندازه چالش را نشان خواهد داد. همه روزی به دوران اسد ترحم خواهند کرد، کسی که میخواست بین اصلاحات و حاکمیت جمع کند. آیا کسانی که امروز به سوی قدرت میروند، آن را حفظ خواهند کرد؟ آیا ترتیبات منطقهای و بینالمللی اجازه خواهند داد که مردم واقعی سوریه اراده آزاد خود را بیان کنند؟
دستورات به ارتش برای عقبنشینی داده شد، زیرا تصمیم گرفته شد و رهبری خود تصمیم به کنارهگیری گرفت تا به مردم اجازه دهد سرنوشت خود را تعیین کنند و مسئولیت خود را بپذیرند. ترکیه نیز از مسلحان خواست به استانها بروند زیرا آنها از نظر نظامی تخلیه شدهاند. این یک توهین به سوریه و تاریخ باشکوه آن خواهد بود که به دست جولانی بیفتد. این طنز سرنوشت است.
تا تصویر به طور کامل روشن شود، تاریخ ما را در برابر تصویر دیگری قرار خواهد داد، تصویری که در مقایسه با مواضع جعلی مهم است، برای کسانی که از امروز پوست خود را تغییر میدهند و گفتمان متفاوتی را اتخاذ میکنند، آماده برای سوار شدن بر امواج جدید. ما پدیدههای جدیدی خواهیم یافت که به ما توانایی بیشتری برای مقایسه تغییر تصاویر، چهرهها و گفتمانها میدهد. آنچه اتفاق میافتد، پیروزی اسد است که بدون ورود به پروژه خاورمیانه جدید، بدون درگیر شدن در معاملات منطقهای و بدون فروش مسئله فلسطین که در اولویت سیاست سوریه بود و به همین دلیل سوریه بزرگترین توطئه در تاریخ مدرن را تجربه کرد، کنارهگیری کرد. اولین نشانههایی که همراه با ورود مسلحان به دمشق بود، بمباران انبارهای سلاح در مزه و سایر مناطق توسط اسرائیل بود. اسرائیل نیز در شادی بزرگ گروهها شریک است. گروهها وارد شدند و اولین چیزی که تغییر دادند، پرچم سوریه بود، پرچمی که در جنگ اکتبر برافراشته شد، تا پرچمی که توسط قیمومت فرانسه ساخته شده بود، جایگزین شود. این تصویر دیگری از ملیگرایی است، ضربه به هویت ملی به عنوان شرط ورود به خاورمیانه جدید که همه شرایط و پیامدهای آن را میدانند. اسد کنارهگیری کرد و گفت: “کلام تمام شد، سرنوشت و مسئولیت خود را در انتخابهایی که کردهاید، بپذیرید. مبارک باشد برای شما متحدان جدیدتان، مبارک باشد برای شما خاورمیانه جدیدتان، مبارک باشد برای شما معاملات و خیانتهایتان، شما میتوانید رقص باران را برقصید، آنچه که شما و منطقه را انتظار میکشد، مهیب است. او بین امضا کردن یا کنارهگیری انتخاب شد و کنارهگیری را ترجیح داد. اما او با مواضع خود کنارهگیری کرد.
امپریالیسم ممکن است در بسیاری از نبردها پیروز شود، این واقعاً برای آزادگان دردناک است و برای بردگان خوشحالکننده است، از جمله این نبرد. اما مکر تاریخ بیش از یک کلمه در این باره خواهد گفت، زیرا اجرای یک طرح امپریالیستی به زبان آزادی ملتها، بزرگترین فریبی است که امپریالیسم و گروههای تروریستی مسلح در آن نقش داشتهاند. ما منتظر خواهیم بود که چگونه این گروهها و متحدان رجعتی آنها در محیطی پر از استبداد، در ساختن افسانه دموکراسی در شام نقش خواهند داشت. این یک دور از نبردهای ضد امپریالیستی است، اما آخرین نبرد نیست. نبرد در بیش از یک جبهه ادامه دارد و این یک نبرد است، روزی برای تو و روزی علیه تو. موضع و اصول ارزشهای جاودانه در معادله مبارزه اربابان و بردگان باقی میمانند.
امروز چه چیزی مورد نیاز است؟
اسد گزینه را به مردم سپرد، تنها کسی که مسئولیت تعیین سرنوشت خود را بر عهده خواهد داشت و اگر لازم باشد، توطئه و بازی ملل را ناکام خواهد گذاشت. منتظر خواهیم بود که آیا گروههای سیاسی و مسلح محافظت شده به مردم فرصت خواهند داد تا اراده آزاد خود را بیان کنند. همچنین منتظر خواهیم بود که آیا کسانی که به قدرت میرسند، وحدت سرزمینی سوریه را حفظ خواهند کرد، استقلال تصمیمگیری سیاسی را حفظ خواهند کرد، حاکمیت را حفظ خواهند کرد، جولان را آزاد خواهند کرد، توسعه، عدالت و برابری را محقق خواهند کرد، رفاه را برای مردم سوریه فراهم خواهند کرد، پوشش بهداشتی را حفظ خواهند کرد، آموزش رایگان و حمایت کامل از مواد اساسی را حفظ خواهند کرد و سوریه را وارد نظام لیبرالیسم وحشی نخواهند کرد و سیاست آن را به خارجیها نخواهند سپرد و گروههای تروریستی مسلح را از آن دور خواهند کرد و همزیستی مشترک را تقویت خواهند کرد… این شرط کنارهگیری اسد بود و این خواسته او بود. ما امیدوار بودیم که شکوه سوریه با رهبری بلندپایه او محقق شود، اما در نهایت خواسته او کنارهگیری بود. تاریخ با مکر خفی خود تکامل مییابد. کسانی که از ابتدای روایت توطئهای معتقد بودند که مشکل اسد است، خواهیم دید که آیا آینده مخملی خواهد بود و تنها در آن زمان درک خواهیم کرد که او واقعاً مشکل بود به دلیل پایبندیاش به حاکمیت ملی تا آخرین نفس. او از قدرت خارج شد اما وارد تاریخ شد؛ تاریخی که درک بسیاری از فصول مهم آن دشوار است.
نویسنده: إدريس هاني
منبع: صحيفة الرأي الیوم