مصریان باستان درباره نجوم معلومات فراوانی داشتند. آنان خورشید را میپرستیدند. «رع» خداوند خورشید نیز جایگاه ویژهای در نزد مصریان داشت؛ به گونهای که این ایزد را پرستیده و برایش معبد میساختند. آنها برای ساختن بناهای جاودان خود مثل اهرام از دانش فلکی خود استفاده میکردند. همچنین مصریان عطارد (تیر)، زهره (ناهید)، مریخ (بهرام)، مشتری (برجنیس) و زحل (کیوان) را میشناختند. (۱) ساکنان بینالنهرین روز را به بیست و چهار ساعت تقسیم میکردند و دوازده ساعت را به روز و دوازده ساعت را به شب اختصاص میدادند. آنان از ساعت خورشیدی (Sundial) استفاده میکردند. (۲)
یونانیان از ستارهشناسی مشرق زمین در مصر و بینالنهرین بهره گرفتند و آن را کامل کردند. به عنوان مثال بطلمیوس قلوذی (Ptolem Ptolemius Claudius) (قرن اول میلادی) دانشمندی از اهالی اسکندریه بود که کتاب «المجسطی» او بسیار مشهور است. نام اصلی کتاب عبارت است از: The Mathematihe syntaxis یعنی مجموع ریاضی و مجموع اکبر نیز نامیده میشود؛ اما مسلمانان آن را به نام الماگستی (Almagest) میشناسند. (۳)
ثابت بن قره کتاب مذکور را به زبان عربی ترجمه کرد. موزه بریتانیا دو نسخه خطی از این ترجمه را در اختیار دارد. نسخه نخست به شماره (Add.7474) در تاریخ ۶۸۶ م و دیگری به شماره (Add.7475) در تاریخ ۶۱۵ م نوشته شده است. در نسخه اول فصلهای اول تا ششم کتاب و در نسخه دوم فصلهای هفتم تا سیزدهم کتاب گرد آمده است. (۴) مسلمانان از این کتاب بسیار استفاده کردند. بطلمیوس معتقد بود زمین مرکز جهان است و خورشید به دور آن میچرخد. اخترشناسان مسلمان این نظریه را رد کردند؛ مثلاً ابنهیثم (و ۱۰۳۹ م) در کتاب «الشکوک علی بطلمیوس» و پس از او ابن شاطر (و ۱۴۳۹ م) از بطلمیوس انتقاد کردهاند.
در قرآن کریم پارهای از اشارات فلکی وجود دارد که انسان را به تأمل و درنگ دعوت میکند؛ مثلاً «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ * إِنَّ فِی اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَّقُونَ» (۵) بدین ترتیب قرآن یکی از مهمترین عواملی بود که مسلمانان را به سوی اخترشناسی سوق داد. پس از این نهضت ترجمه در شکلگیری و پیشرفت این علم بسیار تأثیرگذار بود. در دوران أبوجعفر منصور، ثابتبن قره کتاب «السند هند» را که به هرمس حکیم منسوب است ترجمه کرد و با ترجمه این کتاب مسلمانان در همان مراحل آغازین معلومات خوبی درباره نجوم به دست آوردند، به ویژه آنکه کتاب به حرکت ستارگان، معرفی برجها و نیز حرکت خورشید و ماه میپردازد. (۶) مسلمانان برای شناختن آغاز ماهها، تعیین جهت قبله و زمان نماز به تألیفات فلکی نیاز داشتند. بعدها ستارهشناسی نزد مسلمانان پیشرفت کرد و آنان برای رصد اجرام آسمانی از تجهیزات مخصوص استفاده کردند.
اسطرلاب مهمترین وسیلهای بود که برای این منظور استفاده میشد. این واژه از کلمه یونانی اسطرلابون (Astrolabiun) مشتق شده که از دو جزء اسطر به معنای ستارگان و لابون به معنای آینه تشکیل شده است. (۷) اسطرلاب انواع مختلفی داشت همانند اسطرلاب تام، مسطح، طوماری، هلالی، زورقی، عقربی، آسی، قوسی، اسطرلاب جنوب، شمال، کبری، مسرطق، حق عمر، جامع و عصا طوس (۸). محققان غربی نیز اعتراف کردهاند که مسلمانان در ساخت اسطرلاب مهارت داشتند. أبواسحاق فزاری اولین سازنده اسطرلاب است و نیز نخستین فردی که کتابی در این زمینه به نام «العمل بالسطرلاب المسطح» نوشته است. (۹) اسطرلاب چند جزء دارد که عبارت است از:
۱)حلقه یا علاقه: آنچه اسطرلاب را از آن آویزند برای اندازهگیری ارتفاع و رصد.
۲) عروه: آنچه حلقه در آن است و مابین حلقه و کرسی قرار میگیرد.
۳) کرسی: بخش رابط میان حلقه و أم.
۴) أم اسطرلاب: صفحه دایره شکل بزرگی که دیگر صفحات در درون آن جای میگیرند.
۵) حجر: صفحه سفیدی که بر بدنه دایرهای شکل (أم) اسطرلاب قرار داده شده و گاهی طول و عرض جغرافیایی برخی شهرها بر آن نقش میشود.
۶) صفحات: صفحات دایرهای شکل که تعداد آن در اسطرلابهای مختلف، متفاوت است.
۷) عنکبوت: صفحه سیمی مشبک که بر روی تمام صفحات اسطرلاب قرار دارد و محل برخی از ستارگان را معین میکند.
۸) عضاده: دسته متحرک در پشت اسطرلاب دستهدار.
۹) محور: میلهای که از سوراخ مرکزی صفحات و عنکبوتها عبور کرده و آنها را به یکدیگر متصل میکند.
۱۰) فرس یا اسبک: قطعهای که محور بر آن استوار است.
۱۱) مری: قطعهای که در رأس جدی جای میگیرد.
۱۲) پشت اسطرلاب: پشت اسطرلاب به سیصدو شصت درجه و چهار ربع تقسیم میشود که در آن نام برجها (۱۰) و دیگر نقشهای لازم برای کار با اسطرلاب ترسیم شده است. مسلمانان علاوه بر اسطرلاب از ابزارهای فلکی دیگر نیز برای رصد استفاده میکردند، از جمله «ربعیه یا ذات الربع». این وسیله ربع دایرهای بود که برای ترسیم شکلهای هندسی و تعیین زمان در شب و روز از آن استفاده میشد. (۱۱)
همچنین آنان از ابزاری به نام «دایره معدل» برای تعیین زمان و جهت قبله استفاده میکردند. افزون بر این از ساعتهای آفتابی نیز استفاده میشد. وجود این تجهیزات از تعدد ابزاری که ستارهشناسان مسلمان از آن بهره میگرفتند حکایت میکند. (۱۲) مسلمانان با بنا نهادن رصدخانههای گوناگون، موجب پیشرفت علم ستارهشناسی شدند. رصدخانه شماسیه در بغداد که رصدخانه مأمونی نیز نامیده میشد از آن جمله است. زیرا در دوران خلافت مأمون در سال ۸۲۹ م ساخته شد. علاوه بر این رصدخانه باب طاق را فرزندان موسیبن شاکر ساختند. رصدخانههای شرفالدوله و أعلم از رصدخانههای بغداد است که در قیاس با دیگر شهرهای اسلامی چندین رصدخانه را در خود جا داده بود. همچنین باید از رصدخانه سامراء یاد کنیم. که فرزندان موسی بن شاکر آن را بنا نهادند و نیز رصدخانه رقه در کنار رود فرات که بتانی دستور ساختنش را داده بود. (۱۳) در سرزمین شام رصدخانهای در کوه قاسیون که بر دمشق مشرف است ساخته شد. (۱۴) همچنین در زمان بتانی رصدخانهای در انطاکیه بنا شد. (۱۵) در مصر نیز رصدخانه حاکمی بنا به دستورالحاکم بامرالله بر فراز کوه مقطم ساخته شد. افزون بر موارد مذکور نباید رصدخانه مراغه (۱۶) در آذربایجان را فراموش کنیم. زیرا اگر مهمترین رصدخانه در تاریخ تمدن اسلامی نباشد حداقل یکی از مهمترین رصدخانههاست. این رصدخانه بعد از نیمه قرن سیزدهم در شهر مراغه واقع در آذربایجان بنا شد. منگوقاآن برادر هلاکو که به ستارهشناسی و ریاضیات علاقهمند بود نخستین اقدامات لازم را برای بنای رصدخانه انجام داد. گفته میشود خواجه نصیرالدین طوسی مشوق او بود. (۱۷) رصدخانه مذکور بر فراز تپهای در اطراف مراغه ساخته شد. بر بلندای این تپه قلهای مسطح قرار داشت که طولش به چهارصد متر و عرضش به صدوپنجاه متر میرسید. رصدخانه مراغه که گفته میشود از شگفتیهای زمان خود و مایه حیرت بینندگان بوده بر فراز همین تپه ساخته شد. (۱۸) رصدخانه سمرقند در دوران تیمور لنگ (۱۴۰۵ – ۱۳۶۹ م) بنا نهاده شد. این رصدخانه بر بلندای صخرهای است که طول آن از جانب شرق به غرب هشتادوپنج متر و از شمال به جنوب حدود هفده متر است. ارتفاع رصدخانه مذکور به بیست و یکمتر میرسد. بدون تردید این ارقام عظمت رصدخانه سمرقند را نشان میدهند. (۱۹)
شایان ذکر است که اخترشناسان مسلمان ستارگانی را که بیش از دیگر ستارگان در آسمان میدرخشیدند، نامگذاری کردند. این نامها بعدها به زبانهای بیگانه منتقل شد و تا به امروز نیز از آن استفاده میشود. برخی معتقدند ۱۵۷ ستاره با نام اصلی عربی وجود دارد، مثل: عذاری ? (Adara)، السهی ? (Alcor) ، الغول ? (Algol)، الطائر ? (altair) ، أبط الجوزاء ? (Betelguese)، فمالحوت ? (Fomalhut)، رجل ? (Rigel)، زورق ? (Zaurak).
بدون شک وجود این نامها دال بر آن است که اخترشناسان مسلمان بر پیشرفت علم ستارهشناسی جدید تأثیر نهادهاند. (۲۰) محاسبه محیط زمین از دستاوردهای مسلمانان در علم نجوم است. آنان در ایام خلیفه عباسی، مأمون، محیط زمین را در حدود ۴۱۲۴۸ کیلومتر محاسبه کردند. ستارهشناس ایتالیایی نلینو این رقم را اولین محاسبه حقیقی محیط زمین دانسته که مسلمانان برای انجام آن وقت، تلاش و سختیهای فراوان متحمل شدهاند. وی این دستاورد را از اقدامات علمی قابل ستایش و ماندگار مسلمانان به شمار آورده است. (۲۱) در واقع محاسبه محیط زمین نشان میدهد، مسلمانان در همان مراحل آغازین رویکرد علمی خود بلندپروازانه میاندیشیدند و نگاه علمی خود را به افقهای جهانی دوخته بودند.
پینوشتها:
۱٫درباره ستارهشناسی در نزد مصریان باستان ن.ک: علی عنبده، الفلک و الأنواء فی التراث، عمان، ۱۹۹۸ م، ص ۱۶۵-۱۶۴٫ عبدالسلام غیث، علمالفلک، إربد، ۱۹۹۲ م، ص ۶۵٫ عمادمجاهد، تاریخ علم الفلک من عصر الاهرامات إلی عصر الفضاء، عمان، ۲۰۰۱ م، ص ۳۸-۲۷٫
۲٫درباره ستارهشناسی در بینالنهرین باستان ن.ک: عبدالسلام غیث، منبع پیشین، ص ۸٫ خزعل الماجدی، موسوعه الفلک عبر التاریخ، عمان، ۲۰۰۰ م، ص ۸۱٫ عماد مجاهد، منبع پیشین، ص ۴۹ – ۴۳٫
۳٫در این باره ن.ک: أمین طربوش، الجغرافیا الفلکیه و الطرائق العلمیه فی مراقبه الأجام السماویه، بیروت، ۱۹۸۶ م، ص ۲۶٫ عماد مجاهد، الموسوعه الفلکیه الحدیثه، بیروت، ۲۰۰۲ م، ص ۳۵ – ۳۴٫ طه باقر، موجز تاریخ العلوم و المعارف فی الحضارات القدیمه و الحضاره العربیه الاسلامیه، مرکز إحیاء التراث العلمی العربی، جامعه بغداد، ۱۹۸۰ م، ص ۱۵۷-۱۵۵٫
۴٫الحسن بن الهیثم، الشکوک علی بطلمیوس، تصحیح عبدالحمید صبره و نبیل الشهابی، قاهره، ۱۹۷۱ م، ص ۷۳٫
۵٫یونس/ ۵و۶٫
۶٫عماد مجاهد، منبع پیشین، ص ۳۸٫
۷٫فائز فوقالعاده، علم الفلک و حلقه النسق الکونی، کویت، ۱۹۹۲ م، ص ۱۰۶٫
۸٫ همان منبع.
۹٫همان منبع.
۱۰٫علی حسن موسی، علم الفلک فی التراث العربی، دمشق، ۲۰۰۱ م، ص ۲۴۹٫ درباره اسطرلاب ن.ک: عبدالامیر المؤمن، مکانه الفلک و التنجیم فی تراثنا العلمی، دبی، ۱۹۹۷ م، ص ۲۵۸٫ مرفت السید عوض و مصطفی کمال محمود، علم الفلک العام، قاهره، ۲۰۰۰ م، ص ۲۸-۲۷٫ احمد مختار صبری، الاسطرلاب عندالعرب، قاهره، ۱۹۴۷ م.
۱۱٫ احمد عبدالرزاق، الحضاره الاسلامیه، ص ۸۰ – ۷۹٫
۱۲٫همان منبع، ص ۸۲ – ۸۰٫
۱۳٫علی حسن موسی، منبع پیشین، ص ۲۳۶٫ درباره رصدخانهها ن.ک: ناجی معروف، المراصد الفلکیه فی العصر العباسی، بغداد، ۱۹۶۷ م.
۱۴٫ همان منبع، ص ۲۳۸٫
۱۵٫ همان منبع، ص ۲۳۹٫
۱۶٫ همان منبع، ص ۲۴۱٫
۱۷٫آیدین صابیلی، المراصد الفلکیه فی العالم الاسلامی، ترجمه عبدالله العمر، کویت، ۱۹۹۵ م، ص ۲۸۰٫ درباره رصدخانه مذکور ن.ک: منبع مذکور، ص ۳۱۸-۲۷۹٫ (نویسنده در این بخش بررسی ممتازی از جزئیات موضوع ارائه میدهد. بنابراین شایسته میدانم از نویسنده و مترجم کتاب که از بهترین تألیفات در این زمینه است قدردانی کنم.)
۱۸٫همان منبع، ص ۲۸۴٫
۱۹٫ همان منبع، ص ۳۸۳٫ برای جزئیات بیشتر در ارتباط با رصدخانه سمرقند ن.ک: ص ۴۹۹-۳۶۶٫
۲۰٫هانی الصنیع، النجوم ذات الأسماء العربیه فی الأطالس الفلکیه الحدیثه، کنفرانس «تاریخ العلوم عند العرب و المسلمین»، جامعه الشارقه، مارس ۲۰۰۸ م. فوزیه الرویح، آفاق فلکیه، جامعه الکویت، ۱۹۹۷ م، ص ۲۴٫ عبدالسلام غیث، منبع پیشین، ص ۶٫
۲۱٫برای جزئیات بیشتر در این زمینه ن.ک: کرلو نلینو، علم الفلک تاریخه عندالعرب فی القرون الوسطی، خلاصه درسهای ارائه شده در دانشگاه مصر، بیروت، ۱۹۹۳ م، ص ۲۹۴-۲۷۶٫منبع مقاله :
عوض، محمد مونس احمد؛ (۱۳۹۳)، گستره تمدن اسلامی در قرون میانی، ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیهسادات طباطبایی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.