حجت الاسلام دکتر محسن الویری دانشیار دانشگاه باقرالعلوم(ع)، مقاله ای تحت عنوان «کارکرد تمدنی قرآن؛ یک بررسی مقدماتی در قلمرو تمدن پیشین مسلمانان» نوشته شده که در شماره چهارم فصلنامه علمی پژوهشی فلسفه و الاهیات نقد و نظر(زمستان ۹۴) منتشر شده است:
چکیده
اگر تمدن را مجموعهای از مؤلفههایی بدانیم که مبتنی بر یک اندیشه بنیادی و در قالب نظامهای گوناگون سامان مییابد، خاستگاه این اندیشه بنیادی در تمدن پیشین مسلمانان، آموزههای وحیانی اسلام بود که هسته مرکزی این آموزهها در قرآن آمده است. به این ترتیب، قرآن بنیان معرفتی، منطق ترکیب و تعیینکننده چگونگی رابطه میان اجزا و ترسیمکننده جهت اصلی تمدن مسلمانان بوده است. این یافته را میتوان با نگاهی درونی به قرآن و بررسی آموزههای تمدنی آن از یک سو و نگاهی بیرونی به واقعیت تمدن اسلامی، کارکردها و نقشآفرینیهای قرآن در آن مستند ساخت. این نوشتار به موضوع دوم، یعنی کارکرد تمدنی قرآن پرداخته و آن را در دو محور اصلی بررسی کرده است: اثرگذاری قرآن بر روح کلی و جهتگیریهای تمدن اسلامی و اثرگذاری قرآن بر اجزا و مظاهر تمدن اسلامی. در محور دوم دانشها، هنرها، فضاهای کالبدی زیستبومهای مسلمانان و زندگی اجتماعی مسلمانان بررسی شده است. نتیجه اینکه کنار رفتن آموزههای قرآنی از صحنه اجتماع مسلمانان و محدود ماندن آن در ساحت مسائل اندیشهای غیرمرتبط با نیازهای اجتماعی، نقطه آغاز ایستایی تمدن اسلامی خواهد بود، ولی وضعیت کنونی تمدنی بشر و پیچ تاریخی جابهجایی تمدنها، زمینهساز ورود دوباره قرآن به صحنه تمدن و محور قرار گرفتن آن در تمدن جدید اسلامی است.
مقدمه
سخنگفتن از تمدن ما را در برابر دو گستره موضوعی متفاوت قرار میدهد: ۱. میراث تمدنی بشر؛ ۲. افق تمدنی بشر. گستره نخست نگاه به گذشته دارد و به داشتهها و سرمایههای پیشین معطوف است و گستره دوم نگاه به آینده دارد و به نوآوردهها و دستاوردهای جدید تمدنی بشر معطوف است. این دو قلمرو، مسائلی ویژه برای خود دارند و در برخی مسائل نیز مشترکاند. اینکه دین و آموزههای دینی چگونه بر شکلگیری یک تمدن اثر میگذارند میتواند در زمره مسائل مشترک باشد، ولی آنگاه که برای نمونه از دین اسلام سخن میگوییم و به گذشته نظر داریم، باید در قالب گزارههای خبری از نقش اسلام و قرآن در تمدن اسلامیِ پیشین سخن بگوییم و وقتی به آینده نظر داریم، در قالب گزارههای انشایی و هنجاری باید از نقشی که اسلام و قرآن میتواند در تمدن اسلامی جدید داشته باشد بحث کنیم.
در این نوشتار کوشیدهایم با استفاده از روش سندپژوهی، در پاسخ به پرسش از نقشآفرینی تمدنی اصلیترین و مهمترین متن دینی مسلمانان، نگاهی کلی به نقش و جایگاه قرآن در تمدن پیشین مسلمانان بیفکنیم و بر اساس یافتههای آن، چندین گزاره هنجاری درباره تمدن جدید اسلامی به دست دهیم. بنابراین، قلمرو پژوهشی این مقاله، تمدن اسلامی پیشین مسلمانان است که به اجمال در همان درک بیناذهانی از مجموعهای از دستاوردهای سخت و نرم جامعه بزرگ مسلمانان بازتاب یافت و سازگار با آموزههای اسلامی و مبتنی بر آنها شکل گرفت و تأثیرها از اسلام پذیرفت و در یک بازه زمانی بیش از هفت قرن، تمدن برتر جهان به شمار آمد. اگر در جزئیات چنین برداشتی از تمدن اسلامی میان اندیشمندان اختلافنظر باشد، این سطح از تفاوت دیدگاهها در ساختار و محتوای این مقاله اثرگذار نیست و از اینرو، بیش از این بر این موضوع درنگ نمیکنیم.
نقش قرآن در صورتبندی تمدن اسلامی
با نگاهی درونی، قرآن دربردارندۀ آموزههای تمدنی است که در قالب واژگانی واجد مفهوم کلی تمدن، همچون آثار، بلد، تمکن، حیات طیبه، عمران، تشویق به تمدننگری، قانونمندیهای حاکم بر تمدنها، ارائه اطلاعاتی درباره سرزمینها یا اقوام دارای میراث تمدنی، اجزای یک تمدن، مظاهر تمدنی و شخصیتهای تمدنساز و تمدنسوز قابل صورتبندی است. با نگاهی بیرونی نیز قرآن افزون بر اثرگذاری در روح کلی تمدن اسلامی و جهتگیریهای آن بر دستاوردها و مظاهر تمدنی مسلمانان اثرگذار بوده است. این صورتبندی که ساختار نوشته حاضر را تشکیل میدهد بر این پیشفرض استوار است که تمدن ـ بسان هر مجموعه زنده بشری ـ افزون بر اجزا، ابعاد و اضلاعی که دارد، برخوردار از یک روح کلی است که با اعطای منطق ترکیب اجزا، هویتبخش آن به شمار میرود.
یادآور میشود کلنگری مقاله حاضر با مسئلهمحوری آن تنافی ندارد، زیرا در موضوعاتی نوپدید و فراخدامن گام نخست بهدستدادن یک تصویر کلی و فراگیر است که بتواند صورتبندی اجزای خرد مسئله را به نمایش بگذارد و این مقاله ادعایی جز این ندارد.
الف) اثرگذاری قرآن بر روح کلی و جهتگیریهای تمدن اسلامی
هر تمدنی مبتنی بر یک سلسله باورها و ارزشها سامان مییابد و بیتردید ادیان نیز به دلیل دربرداشتن این باورها و ارزشها میتوانند در شکلگیری تمدنها نقش داشته باشند. [۲] بجز عالمان دینی، پژوهندگان تاریخ تمدن همچون ویل دورانت و توینبی و حتی نظریهپردازان معاصری همچون ساموئل هانتینگتون هم بهصراحت ادیان را ویژگی آشکار و پایه اصلی تمدنها شمردهاند (هانتینتگون، ۱۳۸۰: فصل دوم). البته تمدنپژوهانی همچون حسین مؤنس نیز هستند که جایگاهی برجسته برای دین در پیدایش و تداوم تمدن در نظر نگرفتهاند (مؤنس، ۱۴۱۹). در زمینه مطالعات میدانی هم کتاب مشهور ماکس وبر با عنوان اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری آشکارا نشان داد که چگونه تمدن نوین مغرب زمین با محوریت نظام سرمایهداری از اخلاق دینی فرقههای مسیحی پروتستان تأثیر پذیرفته است. [۳] میتوان پیشبینی کرد که اگر پژوهشهایی در این سطح درباره دیگر ادیان و تمدنها نیز صورت پذیرد، دستاوردهایی بسیار ارزشمند در پی خواهد داشت.
درباره تأثیر آموزههای اسلامی بر شالوده و روح تمدن اسلامی، بررسیهای مفیدی انجام شده است که در نوع خود ارزشمند است، [۴] ولی اگر سهم تمدنی قرآن را جداگانه و به طور ویژه در نظر بگیریم، در یک ارزیابی همدلانه میتوان پژوهشهای انجام پذیرفته را فعالیتهایی در سطح گامهای مقدماتی شمرد. اینکه قرآن چگونه و تا چه اندازه در تمدن اسلامی نقش داشته است، به شکلهایی مختلف و تقریباً همواره به صورت گذرا و کلی مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده است. علامه طباطبایی در بخش اول کتاب قرآن در اسلام، با عنوان «قرآن مجید چه ارزشی در میان مسلمانان دارد؟»، پس از بیان سه مقدمه، چگونگی برنامهریزی قرآن برای زندگی بشر را از نقطه عزیمت باورها تا نقطه غایی رفتارها بیان کرده است (طباطبایی، بیتا: ۵ ـ ۱۸). البته علامه در اینجا نامی از تمدن نمیبرد، ولی نگاه ایشان به چگونگی تأثیرگذاری قرآن بر زندگی فردی و اجتماعی انسان در دستیابی به نقطه کمال معطوف است.
همچنین ایشان ذیل آیات شریفه:
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ» : (بقره: ۱۵۵ ـ ۱۵۶)
و حتما شما را با دچار ساختن به پارهای ناچیز از ترس و گرسنگی و کاستی در دارایی و جان و بهرهها میآزماییم و شکیبورزان را مژده بده ـ آنان که هر گاه سوگی بر ایشان وارد آید چنین گویند: ما از آن خداییم و ما به سوی او بازخواهیم گشت.
بهگونهای خاص از تربیت انسانی در قرآن اشاره میکند که بر اندیشهها و معارف ویژهای مبتنی است و به همین مناسبت، بدون ذکر نام از یکی از شرقشناسان یاد میکند که معتقد است معارف دینی اسلام تنها مجموعهای از امور اخلاقی است که جوهره مشترک دعوت همه انبیا را تشکیل میدهد و پیوندی بین این معارف و مدنیتی که در نتیجه اسلام میان پیروان این دین پدید آمد دیده نمیشود. علامه با رد این نظریه استدلال میکند که نتیجه برآمده از مقدمات است و نشانههای بیرونی تمدن اسلامی، پیامد طبیعی دانشها و آموزههایی است که سازندگان این تمدن از اسلام فرا گرفته بودند و دینی که انسان را به سوی کمال حقیقی خود فرا نخواند، نمیتواند چنین دستاوردهایی داشته باشد.
علامه بر اساس قرائتی ویژه بر این باور است که دین اسلام انبوهی از بندگان صالح، عالمان ربانی و اولیای مقرب را به ساختن یک اجتماع انسانی کمالیافته کشانیده است و همین امر که در آموزههای قرآنی خداپرستی و عبادتدوستی و برتر نهادن جنبه ربوبی بر جنبه بشری ریشه دارد، گونهای خاص از تمدن را رقم زده است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱: ۳۵۹ ـ ۳۶۱). البته اینکه به طور ویژه کدام دسته از باورها و ارزشهای قرآنی مبنای تمدن اسلامی پیشین را تشکیل داده است، همانند دیگر مباحث هنوز به روشنی و گستردگی موضوع پژوهشی قرار نگرفته است، ولی تقریباً همه پژوهشگران این حوزه، بر جایگاه محوری اندیشه توحید و قرآن تکیه کردهاند. گاهی بر مفاهیمی همچون معاد، عدالت، آزادی انسان، جایگاه و اهمیت علم نیز اشاره شده است. [۵] به هر حال، مسلمانان هم مانند پیروان دیگر ادیان تحت تأثیر کتاب مقدس دینیشان، بهگونهای به زندگی نگریسته و بهگونهای خاص زیستهاند و بهگونهای ویژه از رفتارها روی آوردهاند و از گونههایی دیگر روی برگرداندهاند و به ساختن گونهای از بناها علاقه نشان دادهاند و از گونهای دیگر چشم پوشیدهاند که مجموعه اینها گونهای خاص از تمدن را در پی داشته است؛ برای نمونه، چگونه میتوان تأثیر آموزههای قرآنی را درباره باید و نبایدها و شایست و نشایستهای خوراکیها و نوشیدنیها، پوشش و زینتآلات، پاکی و طهارت و مانند اینها در زیست اجتماعی مسلمانان و در پی آن نهادهای تمدنی را نادیده گرفت.
هر تمدنی زیرساختها، برساختها، نظامها و نهادهای خود را متأثر از باورها و ارزشهای بنیادی خود بهتدریج میسازد و در تمدن پیشین مسلمانان نیز همین فرایند متأثر از آموزههای قرآنی بوده است. این نکته را حتی به آموزههای تمدنی قرآن که پیشتر بدان اشاره شد نیز میتوان تسری داد؛ بدین معنا که کوشش مسلمانان برای فهم قرآن، آنها را هرچند ناخودآگاه متوجه آموزهها و مباحث تمدنی قرآن کرده است؛ برای مثال، اگر قرآن به تمدنهای پیشین، یا شخصیتهای تمدنساز و یا مؤلفههای یک تمدن مانند معادن، صنایع و علمآموزی اشاره کرده است، این موضوع به طور طبیعی نظر مسلمانان را به این پدیدهها جلب کرده و توجه مسلمانان به محیط طبیعی زندگیشان، خود سرآغاز سلسلهای از فعالیتهای علمی شده است که میتوان آنها را فعالیتهای تمدنی نامید.
ب) اثرگذاری قرآن بر اجزا و مظاهر تمدن اسلامی
افزون بر اثرگذاری قرآن بر روح کلی تمدن اسلامی و جهتگیریهای اساسی آن، بر اجزا و مظاهر تمدن اسلامی نیز اثر گذاشت. در ادامه به بررسی این موضوع در قالب چهار محور اصلی پرداختهایم. البته یکی از پیشفرضهای این بخش از مقاله، بههمپیوستگی توسعه و پیشرفت با تمدن است؛ یعنی این دو، دو موضوع کاملاً متفاوت از یکدیگر نیستند، بلکه تفاوت آنها با یکدیگر تنها در فرایند و نتیجه است. پیشرفت و توسعه فرایندی است که به تمدن میانجامد و تمدن نتیجه و خروجی این فرایند است. تمدن از انباشت توسعه به دست میآید و پیشرفت و توسعه نیز گامها و مراحل تشکیل یک تمدن است. در نتیجه، اگر یک آیه بتواند بیانگر نگاه قرآن در زمینه توسعه و پیشرفت باشد، در بیشتر موارد همان آیه برای نگاه تمدنی قرآن هم میتواند مستند قرار گیرد. محورهای مورد نظر برای این بخش، بر اساس یافتههای مطالعات متعارف تمدنی عبارت است از:
یک: تأثیر قرآن بر دانشهای رایج در گستره تمدن اسلامی؛
دو: تأثیر قرآن بر هنرهای رایج در گستره تمدن اسلامی؛
سه: تأثیر قرآن بر فضاهای کالبدی زیستبومهای مسلمانان در گستره تمدن اسلامی؛
چهار: تأثیر قرآن بر زندگی اجتماعی مسلمانان در گستره تمدن اسلامی.
منطق گزینش این محورها و بیتوجهی به دیگر محورها، تمرکز بر قلمروهای اصلی مظاهر یک تمدن از جمله تمدن اسلامی است.
یک: تأثیر قرآن بر دانشهای رایج در گستره تمدن اسلامی
با هر تعریفی از تمدن، نقش علم در پیدایی و پایایی آن برجسته است. یکی از رویکردهای تمدنپژوهی رویکردی است که بیشترین سهم را برای علم قائل است و شاید بتوان از این رویکرد با عنوان رویکرد یکسانانگارانه علم و تمدن یاد کرد. [۶] علم در منظومه معارف قرآنی نیز جایگاهی بلند دارد و بسیاری از آیات قرآن، علم را ارج نهادهاند و عالمان را ستودهاند. [۷] افزون بر این، بسیاری از آیات قرآن نیز به شاخههای مختلف علوم مربوط است و برخی شمار آیات علمی قرآن را از ۶۷۵ تا ۱۳۲۲ آیه برشمردهاند. [۸] به هر حال، برخی نویسندگان بر این باورند که حرکت بزرگ علمی مسلمانان متأثر از این آموزههای قرآنی آغاز شده است. علامه طباطبایی بخش چهارم از پنج بخش کتاب قرآن در اسلام را ویژه «رابطه قرآن مجید با علوم» ساخته است (طباطبایی، بیتا: ۱۳۲ ـ ۱۴۰). ایشان پس از مروری بر مفاد برخی آیات قرآن میفرماید: «بدین ترتیب (قرآن) به تعلم علوم طبیعی و ریاضی و فلسفی و فنون ادبی و بالاخره همه علومی که در دسترس فکر انسانی است و تعلم آنها به نفع جهان بشری و سعادتبخش جامعه انسانی میباشد دعوت میکند» (همان: ۱۳۴). نقش قرآن در پیدایش علوم را بر اساس نوع تأثیر قرآن میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
الف) علومی که به طور مستقیم برای خدمت به مطالعه و فهم قرآن ایجاد شد: نقطه عزیمت شکلگیری دانشهایی مانند قرائت قرآن، تجوید، تفسیر، لغتشناسی و صرف و نحو، دانشهای مربوط به آرایههای زبانی، یعنی علوم بلاغی قرآن بوده است. این دانشها در اصل برای تلفظ درست و زیبایی الفاظ قرآن، شناخت ساختار واژگانی قرآن، شناخت ساختار جملههای قرآنی و شناخت درست معانی قرآن پدید آمدند و هرچند برخی از آنها مانند صرف و نحو بعدها از این خاستگاه اصلی فاصله گرفتند و در خدمت فهم زبان عربی به صورت عام درآمدند، درعینحال در مباحث خود به طور گسترده به آیات قرآن استناد و استشهاد کرده و میکنند.
راغب اصفهانی در مقدمه مفردات الفاظ القرآن فی غریب القرآن بهصراحت میگوید: «من دریافتهام نخستین چیزی که برای پرداختن به علوم قرآنی بدان نیاز است، دانشهای زبانی است و در میان دانشهای زبانی هم دستیافتن به معانی الفاظ واژگان قرآنی است که بهمثابه خشت برای ساختن بناست» (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲: ۶). دانشهایی که امروز جزوی از علوم قرآنی به شمار میروند مانند دانش محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و اسباب نزول نیز که در آغاز دانشهایی مستقل بودند، بهروشنی و به طور مستقیم متأثر از قرآن پدید آمده بودند (طباطبایی، بیتا: ۱۳۵).[۹]
ب) علومی که در خدمت فهم دین بودند و پیوندی عمیق با قرآن داشتند: نقطه آغاز این دسته از علوم الزاماً و به طور مستقیم قرآن نبوده است، ولی این علوم در بخشهای مختلف خود پیوندی عمیق با قرآن داشتند و در مبانی و مسائل خود وامدار قرآن بودهاند. در اینجا میتوان از دانش کلام، اخلاق، فقه، اصول فقه، تاریخ، عرفان و حتی فلسفه نام برد.
ج) علومی که در خدمت برآوردن نیازهای جامعه اسلامی بود: این علوم نه برای فهم قرآن پدید آمده بودند و نه در خدمت فهم دین بودند، بلکه بیشتر خاستگاه بروندینی داشتند و پیش از اسلام هم وجود داشتهاند و در خدمت مردم و معطوف به برآوردن نیازهای آنها بودند. دانشهایی مانند نجوم، جغرافیا، طب و حتی فلسفه و ادبیات را میتوان بهعنوان مهمترین نمونههای این دانشها نام برد. قرآن هم در تشویق به فراگیری و رواج این علوم اثر داشت و هم مبانی آنها را باز تعریف کرد و هم مسائلی نو برای آنها پدید آورد. علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام با صراحت مینویسد: «و به جرئت میتوان گفت که عامل اصلی اشتغال مسلمانان به علوم عقلی از طبیعیات و ریاضیات و غیر آنها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام همان انگیزه فرهنگی بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود» (طباطبایی، بیتا: ۱۳۹).[۱۰] ارجاعها و استنادهای این علوم به قرآن و استفاده از تعبیرها و اصطلاحهای قرآنی، مانند آنچه در گستره شعر و ادب عربی و فارسی در بهرهگیری از سوگندها، تمثیلها، کنایات و استعارات و مَجازات قرآنی شاهدیم، میتواند شاهدی بر اثرگذاری قرآن بر این دسته از دانشها باشد.
دو: تأثیر قرآن بر هنرهای رایج در گستره تمدن اسلامی
اگر تأثیر قرآن در پیدایش پارهای از علوم و تأثیر بر چگونگی تداوم پارهای دیگر از علوم را مهمترین تأثیر قرآن در مظاهر تمدنی به شمار آوریم، بیتردید پس از آن باید از تأثیر قرآن بر هنرهای رایج نزد مسلمانان یاد کرد. در این زمینه نیز میتوان هنرها را به دو دسته تقسیم کرد:
الف) هنرهایی که بهطور مستقیم برای خدمت به قرآن پدید آمدند: این هنرها دستکم در مرحله اولیه پیدایش خود، هدفی جز ارائه زیباتر قرآن نداشتند؛ هرچند پارهای از آنها در مراحل تحول خود به موضوعهای دیگر هم پرداختند. مهمترین و سرآمد این هنرها کتابت و خوشنویسی رسم الخط قرآن است (ابن خلدون، بیتا: ۴۳۸ ـ ۴۳۳۹). به اعتقاد هنرپژوهان، در پی تحول خط عربی، نگارش قرآن «به صورت رسانه هنری زیبا و حیرتانگیزی درآمد» و خط عربی که در خدمت قرآن بود، از ابزاری که تنها برای نوشتن باشد در آمد و با جنبه خوشنویسی یافتن از سوی کاتبان هنرمند به یک ابزار هنری مهم تبدیل شد (ویلسون، ۱۳۷۷: ۱۴). این گونه بود که برخی حاکمان برترین هدیهای که در راه خدا عطا میکردند، نسخه خوشنویسیشده قرآن بود؛ برای نمونه، ظهیرالدین بابر حاکم مشهور گورکانی هند، قرآن را با خط زیبا نوشت و به کعبه هدیه کرد (حکمت، ۱۳۷۷: ۱۲۵).
تذهیب هم بهعنوان شاخهای از نگارگری که باید بین آن و هنر تذهیب فرق نهاد، هرچند در دوران پیش از اسلام ریشه دارد، ولی در دوره اسلامی در اصل برای قرآن پدید آمد (دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۴: ۷۲۶ ـ ۷۳۳؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۶: ۷۹۶ ـ ۸۰۱). گفتهاند به هنگام استیلای صلاح الدین ایوبی بر مصر در کتابخانه العزیز بالله، دومین خلیفه فاطمی، سه هزار و چهارصد قرآن موجود بود که همه را با آب طلا، به خط زیبایی نگاشته بودند. امروزه نیز پارهای از موزهها به دلیل دربرداشتن گنجینههایی ارزشمند از قرآن با خطوط زیبا و تذهیبکاری جاودانه به خود میبالند. نگارش قرآن روی صفحههای طلا، نقره، عاج، پارچههای حریر و ابریشم از دیگر کارهای هنری در خدمت قرآن به شمار میرود. خوشنویسی از جمله میراثهای گرانقدر این نوع هنرهاست. قرائت قرآن بهمثابه یک هنر و نه بهمثابه یک دانش بهمعنای بهرهگیری از صوت، لحن و صدای خوش برای خواندن قرآن را نیز باید در زمره همین هنرهای ویژه قرآن یاد کرد. [۱۱]
ب) هنرهایی که در خدمت جامعه اسلامی بودند و از قرآن الهام و بهره میگرفتند: مهمترین این هنرها معماری است و هنرهایی همچون کتیبهنویسی، معرقکاری، منبتکاری، نگارگری، فرشبافی، شیشهگری با تزیین لعابدار، کاشیسازی، موزاییککاری، سفالگری نیز پس از آن قرار میگیرد. استفاده از تصویرپرداری و نگارگری غیرچهرهای برای قاببندی سورههای قرآن و جدا کردن سورهها از یک دیگر (نک: ویلسون، ۱۳۷۷: ۱۶و یادداشت انتقادی مترجم در اینباره در: ۳۰ ـ ۳۱ و ۸۴ ـ ۹۳ و ۱۴۰-۱۴۱؛ نیز نک: تصاویر شمارههای ۴۸، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳ و ۵۷)، استفاده گسترده از آیات و الفاظ قرآنی در ظرفهای سفالی و بشقابها و کندهکاری روی چوب (همان: ۲۵ و ۴۱)، نقشکردن آیه شریفه «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» در ترنجهای فولادی (همان: ۲۵ و ۴۳)، نگارش آیات قرآن در تزیینات لعاب شیشهها (رایس، ۱۳۷۵، تصویرهای ۱۰، ۱۱، ۱۳۴ و ۱۳۵)، استفاده گسترده از آیات قرآن در ضریحهای چوبی و کتیبه سردر، شبستان، تالار مساجد، محرابها، زیارتگاهها، کتابخانهها، رصدخانهها و حتی کاخها و نیز در نوشتههای منبتکاری و معرقکاریشده و دیگر هنرهایی که بهگونهای با کتابت و تصویر ارتباط داشتند، اثرگذاری قرآن بر تمدن اسلامی را به نمایش میگذارند. [۱۲] همچنین در هنرهای آیینی مانند تعزیه نیز در گذشته برخی داستانهای قرآنی مانند هابیل و قابیل، به آتش افکندهشدن حضرت ابراهیم (دو مجلس متفاوت)، ذبح حضرت اسماعیل، داستان ایوب، یحیی، زکریا، سلیمان و بلقیس، خاتمدزدی سلیمان و چهار مجلس متفاوت درباره مراحل مختلف زندگی حضرت یوسف به صورت تعزیه خوانده میشده است. [۱۳] به باور الگ گرابار مضمون آیات فاطر: ۳۳[۱۴] و انسان: ۱۵ ـ ۱۷[۱۵] و ۲۱[۱۶] در ترسیم بانوان خدمتگزار در بهشت و جامه آنان و ظرفهایی که در دست دارند، الهامبخش نگارگران ایرانی در تصاویری است که بهشت را به کمک نمادهای این جهانی به تصویر میکشند (گرابار، ۱۳۸۴: ۶۵). برخی نویسندگان سر آغاز هنر اسلامی را دعوت قرآن به دو عنصر زیبایی و زینت در آیات سی و یکم و سی و دوم سوره اعراف [۱۷] و آیات پنجم تا هشتم سوره نحل دانستهاند (الرفاعی، ۱۳۷۷: ۱۲ ـ ۱۳)؛ [۱۸] هرچند اثبات این نکته از نظر تاریخی آسان نیست و حداکثر میتوان گفت این آیات در رویآوردن مسلمانان به این هنرها و رونق آنها نقش داشته است.
سه: تأثیر قرآن بر فضاهای کالبدی زیستبومهای مسلمانان در گستره تمدن اسلامی
سومین تأثیر قرآن بر مظاهر تمدن اسلامی را باید در تأثیر قرآن در فضاهای کالبدی شهرها و روستاهای محل سکونت مسلمانان جستوجو کرد. معماری هنری است که در فضاهای کالبدی به کار برده میشود و مراد از فضای کالبدی همان ساختمانها و بناهای ایجاد شده در گستره تمدن اسلامی و چینش فضای شهری است و از اینرو، با معماری تفاوت دارد. این بناها را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: ۱. بناهای در خدمت مستقیم قرآن، مانند ساختمان دار القرآنها که در اصل و مستقیم برای آموزش علوم قرآنی بهویژه قرائت قرآن تأسیس میشده است. از دروازه قرآنها نیز برای نمونۀ دیگری در این زمنیه میتوان نام برد. ۲. دسته دیگر بناهای در خدمت برآوردن نیازهای عمومی مسلمانان است که بخشهایی از آن از آموزههای قرآنی متأثر بوده است. مهمترین مثال در این زمینه خود شهرهاست که بیشتر متأثر از آموزههای قرآنی، مسجد در مرکز آنها ساخته میشد و یا متأثر از آموزههای دینی، مدرسهها در نقطه مرکزی شهر و در کنار یا داخل بازارها ساخته میشد. [۱۹] ایجاد موقوفههایی مانند مدرسه، بیمارستانها، رختشویخانهها، آبرودهای داخل شهرها و غسالخانهها نیز متأثر از آموزههای قرآنی، بهویژه در زمینه وقف بوده است. جایگاه گورستانها و جهت آنها نیز در همین راستا قابل بررسی است.
چهار: تأثیر قرآن بر زندگی اجتماعی مسلمانان در گستره تمدن اسلامی
تأثیرگذاری دیگر قرآن بر مظاهر تمدنی تمدن اسلامی را باید در زندگی اجتماعی مسلمانان و سبک زندگی آنها جستوجو کرد. این تأثیرگذاری نیز که کمتر از دیگر محورها بدان توجه شده و زمینهای فراخ برای پژوهشهای تاریخی نو است، به دستههای مختلفی تقسیم میشود:
الف) پیدایش اقشار اجتماعی جدید: یکی از پیامدهای اجتماعی قرآن پیدایش گروههای اجتماعی جدیدی در جامعه اسلامی بود که هویت آنها وابستگی تمام به قرآن داشت. گروههایی مانند قاریان، حافظان، مدرسان و شارحان و مفسران قرآن هر کدام در دورههای گوناگون تاریخ اسلام، کارکردهای اجتماعی ویژهای داشتند که واکاوی آنها میتواند افقهایی تازه برای نشاندادن سازوکار نقشآفرینی قرآن در تمدن اسلامی در برابر پژوهشگران بگشاید.
ب) پیدایش شغلها و پایگاههای درآمدی جدید: قرآن منشأ پیدایش یا گسترش پارهای شغلها و پایگاههای درآمدی در تمدن اسلامی بوده است. روشنترین نمونه در این زمینه خرید و فروش ـ یا هدیه ـ قرآن است که همواره پرفروشترین کتاب دینی است. صحافی، وراقی و استنساخ قرآن نیز تا پیش از پیدایش صنعت چاپ، بخش قابل توجهی از فعالیت صحافان، وراقان و نسخهنویسان را به خود اختصاص داده بود. گرچه آموزش قرآن را بر اساس برخی روایتها که دریافت حق الزحمه برای آموزش قرآن را ممنوع کرده است، نمیتوان شغل نامید، ولی بیتردید یک پایگاه درآمدی بوده است، زیرا معلمان قرآن همواره و به شکلهای مختلف از حمایتهای مالی خوبی حتی از سوی طبقات فرودست جامعه برخوردار بودهاند. اختصاص بخشی از موقوفهها به خواندن قرآن در زیارتگاهها یا کنار قبر بزرگان از دیگر مواردی است که در این زمینه میتوان نام برد و دهها نمونه از متنهای تاریخی برای آن میتوان شاهد آورد. خواندن قرآن بر سر مزارها، در مجالس ترحیم و در مراسم مهم به ازای دریافت پول از گذشتههای دور تا اکنون رواج داشته و دارد.
ج) پیدایش قوانین و مقررات خاص: پارهای از قوانین رایج نزد مسلمانان بهویژه در حقوق مدنی و حقوق جزایی به طور مستقیم برگرفته از قرآن است. روش مسلمانان در تقسیم ارث، مجازات بزههایی مانند سرقت، قصاص مجرمان، چگونگی ازدواج، مرز محرمیت و نامحرمیت میان زنان و مردان، بخشهایی از مقررات خرید و فروش و نمونههایی از این دست الهام گرفته از قرآن بوده است.
د) پیدایش آداب و رسوم خاص: برخی آداب و آیینهای رایج نزد مسلمانان متأثر از جایگاه شایستۀ احترام و قدسیت قرآن است که مسلمانان برای تبرّک جستن به این کتاب آسمانی، تمام یا بخشـی از آیین خـود را در پیوند با آن قرار دادهاند؛ برای نمونه، موارد زیر را بهعنوان نمونههایی از اینگونه آداب و رسوم در گذشته و حال جامعه مسلمانان میتوان نام برد: بدون وضو دست به قرآن نزدن، قراردادن قرآن بهعنوان بخشی از مهریه زنان، بردن قرآن در کنار آینه به منزل نو، هدیهدادن قرآن در مناسبتهای مهم، از زیر قرآن گذراندن مسافر در سفرهای پرمخاطره، خواندن قرآن در کنار محتضر و یا جنازه متوفی، بر سر گرفتن قرآن در مراسم شبهای قدر در محافل پیروان مکتب اهل بیت:، ختم قرآن بهمثابه یک آیین، قراردادن تمام یا بخشی از قرآن در داخل تعویذ و اعتقاد به خواص برخی از آیات قرآن از جمله پنج یا ده بار خواندن آیه شصت و دوم سوره مبارکه نمل [۲۰] برای برآوردنشدن حاجت و خواندن آیه نهم سوره مبارکه کهف [۲۱] برای پنهانماندن از چشم زخم دشمنان و خواندن سوره حمد برای شفای بیماران و خواندن آیات پنجاه و یکم و دوم سوره مبارکه قلم برای دور ماندن از چشم زخم. [۲۲]
سوگند به قرآن برای امور مهم را نیز میتوان در زمره همین آداب و رسوم قرار داد. برخی از این آداب و رسوم خاستگاه دینی دارد؛ یعنی معصومان: آن را توصیه کردهاند؛ مانند لزوم با وضو دستزدن به الفاظ قرآن [۲۳]، خواندن قرآن در کنار کسی که در حال جان دادن است [۲۴] و نیز بر سر جنازه متوفی [۲۵]، و بر سر گرفتن قرآن در شبهای قدر [۲۶] و برخی دیگر ساخته و پرداخته مسلمانان است. به همین دلیل، بیشتر بهعنوان یک رسم محلی شناخته میشود و به الزام در سراسر جهان اسلام رواج ندارد.
هـ) تأثیر در زندگی روزانه مسلمانان: افزون بر آنچه گذشت قرآن در زندگی روزانه مسلمانان نیز جاری بوده است. مهمترین نمونهها در این زمینه عبارتند از: قرائت روزانه آیاتی از قرآن که علت تقسیم قـرآن به جزء و حزب نیز همین بوده است؛ بهرهگیری از برخی الفاظ و تعبیرهای خاص قرآن در گفتوگوهای روزمره؛ مانند تعبیر استعاری خواندهشدن فاتحۀ فلان چیز به معنای ازمیانرفتنآن، خواندن سوره حمد برای آمرزش مردگان، سوگندهای بهجا و نابهجا به قرآن و سی جزء کلام الله در گفتوگوهای روزمره، ادای احترام ویژه به کسانی که با قرآن سروکار دارند، ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» در آغاز هر کاری بهویژه به هنگام خروج از منزل، خوردن غذا و نوشیدن آب.
منابع تاریخ اجتماعی مسلمانان با گرایشهای مذهبی گوناگون آکنده از مثالها و شواهدی برای نشاندادن تأثیر قرآن در زندگی اجتماعی مسلمانان است. مهمترین این منابع را تاریخهای محلی، سفرنامههای مسلمانان، سفرنامههای جهانگردان خارجی، سرگذشتنامههای خودنوشت و دیگرنوشت، متون ادبی اعم از اندرزنامهها، جُنگها و دیوانهای شعر و متنهای فقهی تشکیل میدهد. در آثاری که امروزه با عنوان تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی، فرهنگ عامه و مردمشناسی فرهنگی نگاشته شده است هم میتوان نمونههایی مهم در این زمینه به دست آورد. به دلیل زیادبودن نسبی اینگونه منابع و لزوم رعایت اجمال به همین نمونهها بسنده میشود.
نتیجهگیری
آنچه گذشت نشان داد که قرآن افزون بر جهتدهی و تعیین روح کلی تمدن اسلامی بر مظاهر تمدنی بهویژه چهار قلمرو علم، هنر، معماری و زندگی اجتماعی مسلمانان نیز اثرگذار بوده است. این بررسی مقدماتی آشکار ساخت که چگونه از صورت ظاهر و الفاظ قرآن گرفته تا مفاهیم و معانی آیات آن همه جنبهها و لایههای آشکار و نهان تمدن اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داد. به بیان دیگر، قرآن با الفاظ ساده و روان و ژرفای پایاننیافتنی خود، افزون بر کارکردهای فردی و تربیت انسانهایی وارسته و کمالجو، در جنبه اجتماعی نیز توانست جامعهای کمالطلب و بالنده بسازد که در مدتزمانی کوتاه تمدنی بزرگ را محقق سازد. به تعبیر علامه طباطبایی «معلوم است که مدنیت وسیع اسلامی که کمی بعد از هجرت و رحلت (پیامبر) قسمت معظم معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن حکومت نمود …، یکی از آثار بارزه قرآن مجید بود. اگرچه ما به نام شیعه به خلفا و دیگر پادشاهان کارگردان این مدنیت از جهت مسامحههایی که در روشنساختن حقایق دین و اجرای قوانین آن کردهاند اعتراض داریم، درعینحال از پرتو اسلام هرچه به جهان تابیده «]است [بیتردید از قرآن میباشد» (طباطبایی، بیتا: ۱۴۰).
اگر قرآن موجب و موجد تمدن پیشین اسلامی بوده است، میتوان گفت نقطه آغاز ایستایی تمدن اسلامی نیز بهکناررفتن آموزههای قرآنی از صحنه اجتماع و محدود ماندن آن در ساحت مسائل اندیشهای غیرمرتبط با نیازهای اجتماعی جامعه برمیگردد. بر همین اساس، اگر آموزههای تمدنی قرآن همسان خود قرآن جاودانه است، امروزه نیز این آموزهها میتوانند متناسب با نیازهای نو، مورد بازخوانی و بازفهمی قرار گیرند و اگر تجربهای موفق در نقشآفرینی قرآن در صحنه اجتماعی و تمدنسازی وجود داشته است، اکنون نیز همچنان همان قرآن با همان آموزههای حفظ شده میتواند منشأ تحول عمیق و همهجانبه باشد. مسلمانان که امروزه در یک پیچ تاریخی بزرگ جا به جایی تمدنها به سر میبرند، میتوانند با بازگشت دوباره به قرآن و محور قراردادن آن بهویژه برای علوم، هنرها، فضاهای کالبدی و زندگی اجتماعی خود زمینهساز محوریت دوباره قرآن در تمدن جدید اسلامی باشند. بیتردید واکاوی تجربه گذشته مسلمانان میتواند ما را از آسیبهای موجود در این مسیر دور سازد.
کتابنامه
قرآن کریم
ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد (بیتا)، مقدمه ابنخلدون، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
ابن هشام الانصاری، جمال الدین (۱۹۷۹م)، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، حققه وعلق علیه: مازن المبارک، محمد علی حمدالله، سعید الأفغانی، بیروت: بینا.
اتینگهاوزن، ریچارد؛ گرابر، الگ (۱۳۷۸ق)، هنر و معماری اسلامی، ترجمه یعقوب آژند، تهران: سمت.
بازرگان، مهدی (بیتا)، دین و تمدن، تهران: مؤسسه بعثت.
بجنوری، کاظم موسوی (زیر نظر) (۱۳۷۷)، دائرهُالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
بجنوری، کاظم موسوی (زیر نظر) (۱۳۸۵)، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۴، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
بلخاری قهی، حسن (۱۳۸۲)، سرگذشت هنر در تمدن اسلامی، ج۱: موسیقی ـ معماری، تهران: حسن افرا.
بورکهارت، تیتوس (۱۳۶۵)، هنر اسلامی، زبان و بیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران: سروش.
بورلو، ژوزف (۱۳۸۶)، تمدن اسلامی، ترجمه اسدالله علوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
بوکای (۱۳۶۸)، مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ذبیحالله دبیر، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
بهجتپور، عبدالکریم (۱۳۸۸)، درآمدی بر اصول تحول فرهنگی با الهام از نزول تدریجی قرآن، قم: بوستان کتاب.
بیضون، لبیب وجیه (۱۴۲۴ق/۲۰۰۳م)، الاعجاز العلمی فی القرآن، بیروت: مؤسسهُ الاعلمی للمطبوعات.
پرایس، کریستین (۱۳۴۷)، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ترنر، برایان (۱۳۸۰)، وبر و اسلام با پانوشتهای انتقادی و مقدمهای بر جامعهشناسی ماکس وبر، مترجمان: حسین بستان، علی سلیمی و عبد الرضا علیزاده، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
جعفری، محمدتقی (۱۳۸۴)، قرآن نماد حیات معقول، بهاهتمام علی جعفری، کریم فیضی، تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری.
جفری، آرتور (۱۳۸۶)، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدرهای، چاپ دوم، تهران: توس.
الحبال، محمدجمیل، الجواری، مقداد مرعی (۱۴۱۸ق. /۱۹۹۸م)، العلوم فی القرآن؛ منهاج تربوی للدراسه والتطبیق، تقدیم: عماد الدین خلیل، بیروت: دار النفائس.
حتی، فیلیپ ک. (۱۳۴۴)، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تبریز: کتابفروشی محمدباقر کتابچی حقیقت، با همکاری مؤسسه فرانکلین.
حداد عادل، غلامعلی (زیر نظر) (۱۳۸۰)، دانشنامه جهان اسلام، ج ۶، تهران: بنیاد دائرهالمعارف اسلامی.
الحر العاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، ۳۰ ج، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۹ ق.
حکمت، علیاصغر (۱۳۷۷)، سرزمین هند، تهران: دانشگاه تهران.
حکیمی، محمدرضا (۱۳۸۸)، پیام جاودانه؛ سخنی چند پیرامون قرآن کریم و آفاق آن، چاپ دوم، قم: دلیل ما.
الحلی (محقق)، نجمالدین جعفر بن الحسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۴ ج، قم: اسماعیلیان، ط ۲، ۱۴۰۸ ق.
حوزه نت (۱۳۸۳)، «تاریخنگری و تاریخنگاری در قرآن کریم»، کتاب روش، پیششماره ۲ و ۳.
خاکرند، شکرالله، اصغر، منتظر القائم و محمدعلی چلونگر (۱۳۸۶)، «پیامبر اسلام۹ و جهانبینی تمدنساز دینی»، اندیشه دینی، ش ۲۲.
خرمشاهی، بهاء الدین (۱۳۷۹)، قرآنشناخت؛ مباحثی در فرهنگآفرینی قرآن، چاپ پنجم، تهران: طرح نو.
خزائی، محمد (۱۳۸۱)، مجموعه مقالات اولین همایش هنر اسلامی، تهران: مؤسسه مطالعات هنر اسلامی.
الخطیب، سلیمان (۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م)، أسس مفهوم الحضاره فی الاسلام، الطبعه الأولی، القاهره: الزهراء للاعلام العربی.
الراغب الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد (۱۳۶۲)، مفردات الفاظ القرآن فی غریب القرآن، چاپ دوم، تحقیق: محمدسید کیلانی، تهران: المکتبه المرتضویه.
رایس، دیوید تالبوت (۱۳۷۵)، هنر اسلامی، ترجمه ماه ملک بهار، چاپ اول، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
رضایی اصفهانی، محمدعلی (۱۳۹۲)، دانشنامه میانرشتهای قرآن و علوم، قم: پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن.
الرفاعی، انور (۱۳۷۷)، تاریخ هنر در سرزمینهای اسلامی، ترجمه عبدالرحیم قنوات، مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد.
رفیعی محمدی، ناصر (۱۳۸۱)، تفسیر علمی قرآن، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
رئیس السادات، حسین (۱۳۶۸)، «دین و تمدن»، مشکوه، ش ۲۲.
زرینکوب، عبد الحسین (۱۳۸۲)، کارنامه اسلام، چاپ نهم، تهران: امیرکبیر.
سرمدی، محمدتقی (۱۳۷۷)، پژوهشی در تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، ج ۱، تهران: سرمدی.
صافی، محمود بن عبد الرحیم (۱۴۱۸ق)، الجدول فی اعراب القرآن، الطبعهُ الرابعه، دمشق وبیروت: دار الرشید و مؤسسهُ الایمان.
طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
ـــــــــــــــــــ (بیتا)، قرآن در اسلام، مشهد: طلوع.
الطوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن، الامالی، قم: دار الثقافه، ۱۴۱۴ ق.
عبدالباقی، محمد فؤاد (۱۳۶۴ق)، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، القاهره: دار الکتب المصریه.
عرب، محمدحسن (۱۳۸۷)، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، تهران: فرهنگ مکتوب.
قراگوزلو، محمد (۱۳۷۹)، «هنوز نپرسیدهایم که چرا قرآن از ظهور و سقوط تمدنها سخن میگوید» (گفتوگو)، گلستان قرآن، دوره جدید، ش ۳۷.
گرابار، الگ (۱۳۸۴)، «هنر، معماری و قرآن»، ترجمه حسن رضایی هفتادر، اسلامپژوهی، ش ۱.
لوبون، گوستاو (۱۳۳۴)، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، چاپ چهارم، بیجا: بنگاه مطبوعاتی علی اکبر علمی.
مدرسی، سید محمدتقی (۱۴۱۹ق)، من هدی القرآن، الطبعهُ الأولی، تهران: دار محبی الحسین.
مدرسی، سیدمحمدتقی (۱۳۷۹)، اصول و پایههای تمدن اسلامی، مترجم: محمدصادق پارسا، تهران: محبان الحسین.
المرزوقی، ابویعرب و حسن حنفی (۲۰۰۳ق)، النظر والعمل والمأزق الحضاری العربی والاسلامی الراهن، بیروت: دار الفکر المعاصر و دمشق: دار الفکر.
مروه، یوسف (۱۳۸۷ق)، العلوم الطبیعیه فی القرآن، بیروت: مروه العلمیه.
المصطفوی، حسن (۱۳۶۰)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ملازاده، کاظم و مریم محمدی (۱۳۷۹)، بناهای عام المنفعه، تهران: سازمان تبلیغات، حوزه هنری.
ملاصالحی، حکمت الله (۱۳۸۵)، «قرآن و بازآفرینی تاریخ»، کیهان فرهنگی، ش ۲۴۴ و ۲۴۵.
مهاجر، روحالله (۱۳۸۱)، «هنر قرائت قرآن»، گلستان قرآن، ش ۱۱۶.
مهدی، ناصر (۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م)، الاعجاز العلمی فی القرآن، تقدیم: السید محمدحسین فضل الله، بیروت: دار الروضه.
مهنا، ایناس صباح (۲۰۰۸م)، منطق الحضاره عند عبدالعزیز الدوری، بیروت: مرکز دراسات الوحده العربیه.
مؤنس، حسین (۱۹۹۸م/۱۴۱۹ق)، الحضاره؛ دراسهٌ فی اصول وعوامل قیامها وتطورها، الطبعهُ الثانیه، الکویت: المجلس الوطنی للثقافه والفنون والآداب.
میرجلیلی، علیمحمد (۱۳۸۹)، تأثیر قرآن در پیدایش و پیشرفت علوم ادبی، قم: بوستان کتاب.
میکل، آندره (با همکاری هانری لوران) (۱۳۸۱)، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه حسن فروغی، تهران: سمت.
نصر، سید حسین (۱۳۸۴)، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران: علمی و فرهنگی.
نلسون، کریستینا (۱۳۸۹)، هنر قرائت قرآن، ترجمه محمدرضا ستودهنیا، زهرا جاننثاری لادانی، تهران: زمان نو.
نورمحمدی، غلامرضا و غلامرضا واشیان (۱۳۹۱)، منبعشناسی قرآن و طب، قرآن و علم، ش ۱۱.
وبر، ماکس (۱۳۷۴)، اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، ترجمه عبد المعبود انصاری، چاپ دوم، تهران: سمت.
ویل دورانت (۱۳۷۳)، تاریخ تمدن (عصر ایمان، بخش اول)، مترجمان: ابوطالب صارمی، ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم طاهری، چاپ چهارام، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
ویلسون، اِوا (۱۳۷۷)، طرحهای اسلامی، ترجمه محمدرضا ریاضی، چاپ اول، تهران: سمت.
هانتینتگون، ساموئل (۱۳۸۰)، تمدنها و بازسازی نظام جهانی، ترجمه مینو سرتیپ احمدی، تهران: کتابسرا.
همیمی، زکریا (۲۰۰۲م)، الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، قاهره: مکتبه مدیولی.
یاریان، مجید (۱۳۸۷)، «دین و تمدن»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، ش ۱۴.
Nelson, Kristina (2001) , The Art of Riciting The Quran, Cairo: The American University in Cairo Press.
http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=5452&MagazineArticleID=51270 (۲/۵/۹۱)
Hawzah.net/fa/magazine/magart/5426/57270
miracleofquran.net/News/ShowNews.aspx?newsID=24
The Civilizational Function of the Quran: A Preliminary Investigation in the Field of the Early Civilization of Muslims
Mohsen Alviri
Faculty member of Baqir al-Ulum University
alvirim@gmail.com
If we take a civilization to consist in a set of components organized on the basis of a fundamental thought and in terms of various systems, then the origins of such a fundamental thought in the Early Islamic Civilization were Islamic Revelatory (Waḥyānī) doctrines the core of which appears in the Quran. Thus the Quran was the epistemic foundation, the logic of composition, the determinant of how parts of this civilization are related, and the guide for the main direction of the Islamic civilization. This result can be supported by an internal look at the Quran and an investigation of its civilizational doctrines, on the one hand, and an external look at the facts of the matters regarding the Islamic civilization, and the Quran’s functions and roles in it. In this paper, I concern myself to the latter issue, that is the civilizational function of the Quran. I examine this in terms of two main axes: the Quran’s impact on the spirit and directions of the Islamic civilization, and its impact on parts and manifestations of the Islamic civilization. Within the latter axis, I examine sciences, arts, and ecological circumstances of Muslims and their social lives. I conclude that if Quranic doctrines are ignored in social lives of Muslims and are restricted to intellectual issues irrelevant to social needs, then the Islamic civilization will cease to exist. However, the current civilizational circumstances of the human kind and the historical shifts of civilizations can pave the path for the reappearance of the Quran in the Islamic civilization and its centrality in the new Islamic civilization.
Keywords: the Quran, Islamic Civilization, Civilizational Thought, Spirit of the Civilization, Foundations of the Civilization.
[۱]. دانشیار دانشگاه باقر العلوم علیه السلام
[۲]. برای چند بحث مقدماتی در این زمینه، نک: یاریان، ۱۳۸۷: ۱۰۱ ـ ۱۲۰؛ رئیس السادات، ۱۳۶۸: ۸۱ ـ ۹۳. بازرگان در این زمینه مینویسد: «پیغمبران چون بنیانگذاران ایمان و اخلاق بوده و افکار و احکامی را ترویج میکردهاند که مردم در سایه آن الفت و اطمینان نسبت به یکدیگر پیدا کنند و به این ترتیب، همزیستی آنها که شرط وجود و دوام تمدن است امکانپذیر میشده است، پیغمبران را باید حقاً سازندگان اصلی تمدن دانست» (بازرگان، بیتا: ۹).
[۳]. نک: وبر، ۱۳۷۴. همچنین برای یک بررسی انتقادی از دیدگاههای وبر در باره پیامدهای تمدنی اندیشه اسلامی، نک: ترنر، ۱۳۸۰.
[۴]. بهعنوان یک نمونه از آرای شرقشناسان، نک: میکل، ۱۳۸۱، ج ۱: ۲۲. او در این زمینه مینویسد: «اسلام به تمدن اسلامی شالودهای بخشید که دستکم تا عصر جدید لایتغیر باقی مانده است» و بهعنوان نمونهای از آرای اندیشمندان معاصر جهان عرب، نک: الخطیب، ۱۴۰۶: الفصل الثانی و الفصل الثالث؛ نیز نک: مهنا، ۲۰۰۸: ۱۱۴ ـ ۱۱۷؛ همچنین برای نمونهای از آرای اندیشمندان ایرانی، نک: نصر، ۱۳۸۴: ۱ ـ ۲۳؛ زرینکوب، ۱۳۸۲: ۳۱. زرین کوب مینویسد: «…همه جا یک دین بود و یک فرهنگ: فرهنگ اسلامی که فی المثل زبانش عربی بود، فکرش ایرانی، خیالش هندی بود و بازویش ترکی، اما دل و جانش اسلامی بود و انسانی».
[۵]. برای بررسیهایی درباره تعالیم جامعهساز و تمدنآفرین قرآن، برای نمونه، نک: مدرسی، ۱۳۷۹؛ همو، ۱۴۱۹، ج ۱۵: ۳۷۴ـ۳۷۹. این کتاب، در بردارنده بحثی درباره روش پیامبر برای حرکتدادن انسانها به سوی تمدن بر اساس قرآن است؛ مدخل اسلام در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸: ۴۰۲ ـ ۴۱۷، شامل سه محور اصول اعتقادی، عبادات و آداب دینی و مناسبات و روابط اجتماعی، بهویژه محور فرعی با عنوان «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»؛ میکل، ۱۳۸۱، ج ۱: ۱۵ و ۱۶، در بحثی با عنوان اسلام و تمدن اسلامی؛ ویل دورانت، ۱۳۷۳: بخش اول، فصل نهم: ۲۲۵ ـ ۲۳۶؛ لوبون، ۱۳۳۴، باب دوم: فصل اول: ۱۲۸ ـ ۱۴۲؛ فصل دوم: ۱۴۲ ـ ۱۵۱؛ فصل نهم: ۱۵۶ ـ ۱۶۳؛ بورلو، ۱۳۸۶: ۳۱ ـ ۳۳؛ خرمشاهی، ۱۳۷۹، بهویژه مقاله اول: ۱۵ ـ ۴۴ و مقاله پنجم: ۱۴۳ ـ ۱۸۰؛ جعفری، ۱۳۸۴: ۱۹-۲۲. مبحث «تأثیر قرآن کریم در حماسه ملی ایران» در این کتاب، بیانگر رویکرد اجتماعی و تمدنی مؤلف است؛ خاکرند، ۱۳۸۶: ۱۰۱ ـ ۱۲۴؛ بهجتپور، ۱۳۸۸، بهویژه فصل دوم: ۳۵ ـ ۴۲.
[۶]. کتاب علم و تمدن در اسلام به قلم سیدحسین نصر نمونهای از این دست پژوهشهاست.
[۷]. نک: عبدالباقی، ذیل مدخلهای علم، فقه، عقل، فکر، لبّ و دیگر مدخلهای مربوط. برای نمونه، به این دو آیه توجه نمایید: «… قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَالَّذینَ لا یعْلَمُونَ إِنَّما یتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» (زمر: ۹) و «… یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ» (مجادله: ۱۱).
[۸]. نک: مقاله “آیات علمی قرآن چه تعداد است؟ ” در: www.miracleofquran.net/News/ShowNews.aspx?newsID=24. بحثهای تکمیلی در این زمینه در کتابهای زیر قابل دسترسی است: الحبال، محمدجمیل، ۱۴۱۸؛ مروه، ۱۳۸۷؛ بیضون، ۱۴۲۴؛ مهدی، ۱۴۱۴؛ همیمی، ۲۰۰۲؛ رفیعی محمدی، ۱۳۸۱؛ رضایی اصفهانی، ۱۳۹۲. همچنین مقالات برگزیده فصلنامه قرآن و علم در این زمینه سودمند است، از جمله مقاله «رابطه گزارههای قرآنی و گزارههای علمی» در ش ۱ و مقاله «اهداف گزارههای علمی قرآن» در ش ۲ و بیشتر مقالات شمارههای ۷ و ۸ . بهویژه «منبعشناسی اعجاز علمی قرآن» در ش ۷ که ۴۰۸ منبع را بازشناسانده است.
[۹]. علامه طباطبایی قرآن را پایهگذار علوم قرآنی میشمارد. برای بحثی درباره نقش قرآن در شکلگیری دانش قرائات که گاه ابنخلدون آن را فن القراءآت نامیده است، نک: ابنخلدون، بیتا: ۴۳۷ ـ ۴۴۰؛ نیز برای بررسی تأثیر قرآن در علوم ادبی نک: میرجلیلی، ۱۳۸۹. فصل اول این کتاب به علم صرف و نحو، فصل دوم آن به موضوع لغت و فصل سوم آن نیز به موضوع بلاغت اختصاص یافته است.
[۱۰]. در زمینه سرچشمه قرآنی علوم مختلف، نک: مقالات برگزیده فصلنامه قرآن و علم. برای بحثی کوتاه در باره طب قرآنی، نک: سرمدی، ۱۳۷۷، ج ۱: ۲۰۹ ـ ۴۲۲ و ۲۱۳ و برای یک منبعشناسی درباره قرآن و طب، نک: نورمحمدی، ۱۳۹۱: ۱۸۱ ـ ۱۸۸؛ در کتاب مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، در بخشی با عنوان قرآن و دانش نو، پنج محور زیر در قرآن بررسی شده است: آفرینش آسمانها و زمین، نجوم، زمین، سلسلههای نباتی و حیوانی و تولید مثل حیوانی (نک: بوکای، ۱۳۶۸: ۱۸۲ ـ ۲۸۱).
[۱۱]. نک: Nelson, 2001؛ نلسون، ۱۳۸۹؛ مهاجر، ۱۳۸۱ و اشارهای کوتاه در: http://en.wikipedia.org/wiki/Qira%27at.
[۱۲]. برای شواهدی پراکنده در این زمینه، نک: بورکهارت، ۱۳۶۵: ۲۶ ـ ۴۴؛ بلخاری، ۱۳۸۲: ۶۳ ـ ۷۱؛ الرفاعی، ۱۳۷۷: ۱۲ ـ ۱۳؛ محمد خزائی، ۱۳۸۱؛ پرایس، ۱۳۴۷. اتینگهاوزن معتقد است از قرآن و یا دیگر منابع اولیه اسلامی در مورد معماری چیزی حاصل نمیشود (اتینگهاوزن، ۱۳۷۸: ۶). البته همو بیدرنگ میگوید بعدها برای تزیین بعضی از بخشهای مسجدها و بناهای دیگر از آیات خاص قرآن مانند آیه نور (نور: ۳۵) بارها در کتیبههای مختلف بهویژه کتیبه محرابها استفاده شده است. به باور او، این موضوع بیش از آنکه به معنای تأثیر مستقیم قرآن در معماری اسلامی باشد، به معنای پیوند بین قرآن و بناهاست (اتینگهاوزن، ۱۳۷۸: ۶ ـ ۷ ).
[۱۳]. این مجالس از شماره ۷۷ تا شماره ۸۸ در نشانی زیر فهرست شده است: http://salam3000.blogfa.com/post/61.
[۱۴]. «جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَها یحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤاً وَلِباسُهُمْ فیها حَریرٌ».
[۱۵]. «وَیطافُ عَلَیهِمْ بِآنِیهٍ مِنْ فِضَّهٍ وَأَکْوابٍ کانَتْ قَواریرَا. قَواریرَا مِنْ فِضَّهٍ قَدَّرُوها تَقْدیراً وَیسْقَوْنَ فیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبیلاً».
[۱۶]. «عالِیهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً».
[۱۷]. «یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفینَ. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا خالِصَهً یوْمَ الْقِیامَهِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ».
[۱۸]. «وَالْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْءٌ وَمَنافِعُ وَمِنْها تَأْکُلُونَ. وَلَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَحینَ تَسْرَحُونَ. وَتَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلی بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ. وَالْخَیلَ وَالْبِغالَ وَالْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَزینَهً وَیخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ».
[۱۹]. برای بررسیهایی در این زمینه، نک: گرابار، ۱۳۸۴: ۵۱ ـ ۸۰؛ ملازاده، ۱۳۷۹.
[۲۰]. «أَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکْشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ».
[۲۱]. «وَجَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ».
[۲۲]. «وَإِنْ یکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَما هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ».
[۲۳] الحر العاملی، ج ۱، صص ۳۸۳ ـ ۳۸۵، باب ۱۲
[۲۴] الحر العاملی، ج ۲، ص ۴۶۵، باب ۵
[۲۵] الحلی (محقق)، ج ۱، ص ۲۸
[۲۶] الطوسی، الامالی، صص ۲۹۲ ـ ۲۹۳ به نقل از امام صادق علیه السلام