جلسه نظام مسائل فرهنگی و ارتباطی جهان اسلام که در راستای اهداف نشستهای راهبردی-تمدنی انجام شد، تلاش داشت تا بتواند به مسائل فرهنگی و ارتباطی اخلال برانگیز مشترک در جهان اسلام بپردازد. جناب شاکری، دانشجوی دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیهالسلام در ارائه خود با بررسی تحقیقات از پیش انجامشده دورههای دکتری دانشگاه امام صادق علیهالسلام ذیل نظر «دکتر محسنیان راد» و فراتحلیل نظرات «دکتر محمدعلی العوینی» از اندیشمندان مصری و «دکتر جفری ریوس» از اندیشمندان آمریکایی، مشکلات و مسائل جهان اسلام را احصا و با ریشهشناسی مدل مسئله شناسی موردنظر را صورتبندی نمایند. وی با تقسیمبندی جهان اسلام به ۵۱ کشور با اکثریت جمعیت مسلمان در پنج حوزه جغرافیایی: ۱) کشورهای اسلامی آفریقای عرب، ۲) کشورهای اسلامی آسیای عرب، ۳) کشورهای اسلامی آسیای غیر عرب، ۴) کشورهای اسلامی وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق و ۵) کشورهای اسلامی آفریقای غیر عرب، تلاش نمود تا مشکلات هر یک از جغرافیاهای جهان اسلام را بیان کند و بر اساس آن در سطح تبیینی ریشهیابی نماید.
وی معتقد است، آن دسته از وضعیتها و شکلهای رفتاری که کارکرد نهادهای مهم اجتماعی را تقلیل میدهند و باعث آسیبرسانی به افراد و گروههای اجتماعی میشوند، «چندپارگی اجتماعی ناشی از تنوع نابهنجار اقوام و گروههای اجتماعی»، «ازخودبیگانگی و استثمار ناشی از تجربه سلطه طولانیمدت استعمار» و «توزیع نابرابر منابع» هستند که موجب نهادینه شدن هنجارها و ارزشهایی شده است که با استانداردهای فرهنگی مورد انتظار ناهمخوانی خواهد داشت. به نظر میرسد این ناهمخوانی موجب پیدایی مسائل متعدد و مشترکی در حوزه فرهنگ و ارتباطات در کشورهای مذکور شده است. پیشینه تاریخی جهان اسلام باتجربه بیش از صدسال استعمار خارجی، منجر به وابستگی شدید این کشورها به استعمارگران در واردات، تأسیس و اداره فنّاوریهای جدید ازجمله در حوزه رسانههای ارتباطجمعی و همینطور مشارکت در جریان اطلاعات و ارتباطات، بدون شناخت و امکان کنترل آن گشت. این امر که بهخودیخود، بدون هیچ پشتوانه تکنیکی و فرهنگ معنوی متناسب، بهطور ناگهانی و بنا بر نیازها و اهداف استعماری استعمارگران در مستعمراتشان رخ میداد، منجر به وقوع انواع «تأخر فرهنگی» در عرصههای گوناگون این جوامع گشته و ازجمله رسانهها را از وضعیت طبیعی خود خارج و به یک وضعیت نابهنجار دچار کرد که رسالت اصلی آنها را مخدوش مینمود. حاکمیت چنین شرایطی در کنار پیامدهای حاصل از میراث استعمار، ازجمله مواجهه شیفتگی آمیز با غرب و گرفتاری در دام تجددطلبیهای ظاهری، جهان اسلام را در حرکتی ناقص بهسوی «مدرنیته ظاهری» سوق داد. پدیدهای که انحصارطلبیهای استعمارگران نو و حکومتهای استبدادی دوران پس از استقلال، بهعلاوه درآمدهای هنگفت نفتی که امکان واردات هرچه بیشتر کالاهای مدرن را محیا نموده و این کشورها را در معرض مطامع شرکتهای چندملیتی نفتی و پیامدهای جریان تبلیغاتی شدید آنها نیز قرار میداد، آن را بیشازپیش تشدید نموده و کشورهای اسلامی را از سالها پیشازاین، گرفتار مسئلهای به نام «درحالگذاری از سنت به مدرنیته» نموده است. بر همین اساس، به نظر میرسد داشتن خصلت «درحالگذار بودن از سنت به مدرنیته»، مهمترین مسئله جهان اسلام ازجمله در حوزه فرهنگ و ارتباطات آن است که بسیاری از مسائل فرهنگ و ارتباطات جهان اسلام را ناشی از درجه حضور جامعه در نقطهای از طیف سنت به مدرنیته میگرداند. پدیدهای که در منابع گوناگون فارسی، انگلیسی و عربی، از سالهای ۱۹۵۵ تاکنون، مورداشاره قرار داشته و نشان از استمرار این وضعیت در این کشورها و بغرنجتر کردن هرچه بیشتر وضعیت فرهنگی و ارتباطی آنها دارد.
با پایان یافتن مباحث جناب شاکری، حاضرین در جلسه به مسائلی همچون عدم تطبیق ادبیات نظری با مصادیق، نبود توجه به واقعیتهای تاریخی، سیاسی و فرهنگی کشورها موردبررسی، بهطور مثال کشور تونس که نمیتوانند در چارچوب نظری بیانشده تحلیل گردند، نبود چارچوب نظری مطابق با واقع و تکبعدی شدن مباحث ازجمله مواردی بود که از سوی منتقدین ارائه شد.