انتشار یافته در
بحث تمدن و معنای آن از دیرباز تا کنون مطرح بوده است اما ریشه ها و مبانی نظری و فکری واژه تمدن اسلامی از قرآن کریم آغاز و در سیره نبوی، ائمه و حتی رویکرد خلفای اسلامی و اقدامات تمدنی آنان تا سقوط خلافت عباسی در قرن هفتم نمود یافت. در قرآن کریم مباحث مهمی در ارتباط با انسان و جامعه و حتی نهادهای اجتماعی و سیاسی به میان آمده که به لحاظ نظری مباحث مهم تمدنی مطرح کرده است. دوران قاجار و از دوره ناصرالدین شاه به بعد، بتدریج کاربرد معنای لغوی تمدن منسوخ شد. در این دوره از واژه تمدن برای بیان ترقی کشورهای اروپایی و بعنوان معادل واژه فرانسوی Civilization استفاده شد و تمدن به تدریج معنای اصطلاحی و امروزین خود را یافت که نمونه ای از این معنای اصطلاحی را میزرا فتحعلی آخوندزاده چنین توصیف کرده است: نتیجه ترقی را درین روزگار سیویلیزاسیون مینامند. سیویلیزاسیون لفظ عمومی است که در ضمن آن جمیع صنایع و فنون و اقتدار دولتی و آسایش ملتی و امثال اینها، از انواع و اقسام شروط مدنیت، مندرج و مفهوم است.در این دوره و پس از شکست ایران در جنگهای ایران و روس، به دستور عباس میرزا نایب السلطنه فتحعلی شاه، عده ای از دانشجویان و تحصیل کردگان را برای کسب علوم اروپایی به فرنگستان فرستادند. آنها در اروپا با نظرات فیلسوفان و نظریه پردازان غرب آشنا شده و عوامل موثر بر این پیشرفت و ترقی را یافتند که از آن با عناوینی چون تمدن غربی، مدنیت و مدرنیته نام میبردند. پس از برگشت افراد فرنگ رفته به ایران و ترجمه کتابها و رمانهای ادبی، تاریخی و سیاسی اروپایی به زبان فارسی که شرح حال بزرگان غرب در آن بیان شده بود نوعی تحول خواهی در ایران شکل گرفت و این دانشجویان که بعدها از آنها با عنوان روشنفکر یاد میشد بدنبال توضیح و تشریح شکوه و ظواهر تمدن غرب رفته و شیفته آن شدند. برخی از آنها راه رسیدن به مدنیت را اخذ و اقتباس این تمدن دانستند. در این میان عده ای نیز به دنبال شکوه و عظمت و تمدن از دست رفته ایران قبل از اسلام بوده و حتی عده ای نیز در پی بازیابی و برگشت به زمان عصر طلایی تمدن اسلامی در قرون اولیه اسلام افتادند. بنابراین میتوان گفت با ورود افکار مدرن به ایران، مباحث تمدنی جان تازه ای گرفت، آموزه های سنتی زیر سوال رفت، راه نقد و کریتیکه در ایران باز شد و در نهایت تعارضی بین سنت و مدرنیته پدید آمد. از آن جایی که هر ملتی سنتهای خاص خود را دارد و همین سنتها سازنده فرهنگ و تمدن وی هستند، بنا بر این برای رسیدن به مدنیت، هر کشوری باید از درون سنتهای خود شروع کرده و با شناخت، بررسی، نقد و اصلاح این سنتها به تمدن و مدنیت نوین برسد که در جهان امروزه کاربرد داشته باشد. پس میتوان گفت که مباحث مربوط به تمدن در این دوره اهمیت بسزایی پیدا کرد و برای رسیدن به مدرنیته امری ضروری بشمار آمد. بر این اساس، ما در این پایانامه برآنیم تا مفهوم تمدن اسلامی را از منظر این روشنفکران دوره قاجار بررسی کنیم تا بتوانیم با درک آن، گامی برای امروز برداشته و تمدن اسلامی را به گام دوم آن، یعنی تمدن نوین اسلامی نزدیک کنیم.