در راستای چالش کارآمدی دولت جمهوری اسلامی، هدف این مقاله طرح پرسشهایی است که پاسخ بدانها زیرساختها و ساختار دولت جمهوری اسلامی را به چالش میکشاند. نویسنده در نیل به مقصود خود، از روش پرسش گری و تولید چالش استفاده میکند. سؤال آن است که در چارچوب تعادل بخشی فلسفهی سیاسی اسلامی، کارآمدسازی جمهوری اسلامی با چه نوع پرسشهای زیرساختی و ساختاری مواجه است؟ مدعا آن است که هرگاه در پاسخ به پرسشهای زیرساختی و ساختاری، خردورزیهای تعادل بخشانه صورت نگیرد نظام سیاسی جمهوری اسلامی و دولتهایی که عهدهدار راهبری آنها میباشند دچار ضعف در ارائه عملکرد مناسب و شایسته و ضعف در اهداف و مأموریتهای خود میگردند و دو بُعد اسلامیت و ایرانیت آن نمیتواند الگوی تمدن سازی قرار گیرد. نتیجهی مترتب بر موضوع آن است که پاسخگویی به سؤالات مذکور معیار کارآمدی زیرساختی و ساختاری شده و عدم آن، معیار ناکارآمدی دولت جمهوری اسلامی میگردد. یافتههای تحقیق، تولید و ترویج فرهنگ پرسش گری و نقد و عقلانیت در جامعه و نظام سیاسی و دولت، هدفگذاری و برنامهریزی و انسجام در آنها و درنتیجه کارآمدی دولت میباشد.