انقلاب اسلامی در موضوع زن، بهمثابه رویکردی تمدنی ظاهر شد و توانست با پاسخ به چالشهای برآمده از سنّت و مدرنیته در این زمینه، الگویی خاص خود را پیشنهاد دهد. این الگو از سویی در مطالعات نظری حوزه زنان و از سویی در تجربه زیسته زنان بسیاری در ایران و سایر نقاط جهان، کلیشهها و پیشفرضهای غالب را به چالش کشید. بااینحال به نظر میرسد امروزه اوصاف وحدتآفرین، معناگرا و توحیدی آن به حد کافی موردتوجه نیست و این غفلت گاه در گفتمانهای منتسب به انقلاب اسلامی نیز مشاهده میشود. نوشتار حاضر به آسیبشناسی این گفتمانها در رابطه با سه ویژگی گسست حیات، دیگرآیینی و ظاهرگرایی و اثرات منفی آنها بر وجه تمدنی انقلاب اسلامی میپردازد.