728 x 90
728 x 90

چکیده مقاله

مقدمه این تحقیق می کوشد تا مبانی و مقدمات متافیزیک غرب شناسی را در عرصه تجربه ایرانی بیان کند و به آن، همچون یک اتفاق استثنایی در تاریخ معاصر بنگرد. براساس این فرضیه، بحث ما در تبین تمایزات گسست و پیوست بین دو بعد موازی این تجربه ایرانی، یعنی بعد متافیزیکی مذهبی مبتنی بر ایمان به غیب و بعد سیاسی- اجتماعی با اندوخته هایی از حضور و اثربخشی دوران پست مدرن، متمرکز خواهد شد. | با این حال، رویکرد تحلیل غرب شناسی در تجربه اسلامی- ایرانی، به دلیل ویژگی خاص خود، عبور از مجموعه ای از اصول حاکم بر درک پدیده ها، چه در فلسفه سیاسی و چه در جامعه شناسی مدرن را مفروض می گیرد. مقصود از عبور وفراروی از اصول حاکم، در این جا انکار یا نقض اصول و معیارهای اتخاذشده توسط عقل مدرن نیست، بلکه به دنبال ازسرگیری توضیح واقعیت ها و حقایقی است که عقلانیت مدرن آنها را نادیده و مستور انگاشته است، حقایقی که از تفسیر صرف مادی تاریخ فراترند. آنچه ما را به سمت چنین ادعایی سوق می دهد، اعتقاد ما بر این است که منطق علیت حاکم بر وقایع و تحولات تاریخ، محدود به غار بسته تاریخی گرایی (تاریخی گری) نیست، بلکه فراتر از آن است و به افق هایی پا می گذارد که در آن تطورات و حوادث غیرقابل پیش بینی آشکار می شوند و در عین حال از تبار و منطق عليت هستند. این بدان معناست که واقعیت هایی وجود دارند که درون تاریخ باقی مانده اند و تنها هنگامی ظاهر می شوند که اراده مناسبی برای آشکار کردن آنها در لحظه و مکان مناسب وجود داشته باشد. معضل اندیشه مدرن این است که روش خود را به دانستن آنچه از تحولات و پیچش های تاریخ پدید می آید، بدون توجه به آنچه در ذات تاریخ نهفته است و منشأحرکت، تجدید و دوام آن است محدود می کند. اگر به همان طور که فلسفه های پست مدرن تعیین می کنند. هستی شناسی فقط به عنوان یک پدیدارشناسی امکان پذیر است، پس چنین امکان مشروطی که فیلسوف معاصر آلمانی مارتین هایدگر (۱۹۷۶-۱۸۸۹) از آن صحبت می کند، افق گسترده خود را در متافیزیک سیاسی تجربه انقلاب و دولت در ایران پیدا می کند. اگر مجاز باشیم توصیف اولیه ای داشته باشیم که بیانگر ماهیت و هویت انقلاب اسلامی در ایران باشد، آن توصیف این است که انقلاب اسلامی در ایران یک واقعه تاریخی متمایز است که حقایق آن به طور استثنایی در جهان معاصر رخ داده است. این انقلاب، در دهه هفتاد قرن بیستم چه بر حسب بر آوردهای فلسفه سیاسی لیبرال و چه برآوردهای اندیشه سوسیالیستی، که از نظر شناختی و ایدئولوژیکی جهان را تقسیم می کردند، و به همان اندازه ای که تحولات جهان را طی دهه های طولانی کنترل می کردند، چرخشی محاسبه ناپذیر در دانش پیش بینی بود. انقلاب اسلامی به طور غافلگیرکننده ای از یک نظام جهانی متولد شد که وضعیت دوقطبی بر آن حاکم بود و درها را به روی هر تجربه استقلال گرایی که خارج از چارچوب عام سیستم مدرن باشد، می بست. این سیستم جهانی که بر پایه ایدئولوژی های لیبرال و مارکسیست کنترل می شود، سیستمی است که سرانجام تنها در زمینه مدرنیته سکولار، شعله می کشد.

مجله
همایش بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما ,
زبان محتوا
فارسی , ...