728 x 90
728 x 90

چکیده مقاله

در چند سده ­ی اخیر، دموکراسی یکی از پرطرفدارترین نظام­های سیاسی در کشورهای غربی بوده که مورد توجه برخی دولت­ها و ملت­ها در جهان اسلام نیز قرار گرفته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تشکیل حکومت مردم­سالار (جمهوری اسلامی)، تتبّع و کنکاش درباره نظام­های مردم­سالار و خصوصا نظام­های دموکراتیک افزایش چشمگیری یافت و این مقوله با رویکردهای مختلف و همچنین دغدغه­های گوناگون مورد بررسی قرار گرفت. در این میان، رویکردی که کمتر مورد توجه قرار گرفته، رویکرد تمدنی است. این مقاله با روشی توصیفی- علّی به آن بخش از نظام­های دموکراتیک که نقش ویژه­ای در تمدن غرب و ظرفیت تمدن­سازی داشته، می­پردازد. بر این اساس، پرداختن به حکومت­های دموکراتیک، صرفا از باب مردم­سالار بودن آن­ها نیست، بلکه به جایگاه دموکراسی در شکل­گیری و تداوم تمدن غرب و ظرفیت این نظام در شکل­گیری و قوام تمدن نوین اسلامی نیز ارتباط پیدا می­کند. طبق نتایج به­دست آمده، به­دلیل اصل خودآیینی یا خودمختاری، انسان­شناسی فلسفی غربی، نوع نگرش به امر سیاسی و مفهوم قدرت، با رهیافت هستی‌شناختی به دموکراسی، می­توان جایگاه تمدنی این نظام را در تمدن غرب به اثبات رساند، اما به دلیل مغایرت ارزش­های بنیادین دو نظام اندیشگی اسلام و غرب، یکپارچگی در تمدن غرب، زوال در افق تمدن غرب، تحقق نیافتن کرامت انسانی، این نظام امکان ظرفیت­سازی و زمینه­سازی برای شکل­گیری و تدوام تمدن نوین اسلامی را دارا نیست

مجله
مطالعات بنیادین تمدن اسلامی ,
زبان محتوا
فارسی , ...