728 x 90
728 x 90

چکیده مقاله

رویکرد فلسفه‌های مصاف, به دنبال تولید علوم انسانی و اجتماعی» و با دغدغه عیلیت بخشیدن به جریان فلسفه در عالم خارج» ضمن ارائه نگاه انتقادی و آسیب‌شناختی به فلسفه اسلامی موجودء درصدد عبور فلسفه از وضعیت اطلاقی و انتزاعی است؛ به گونه‌ای که در نظریه‌های علمی امتداد یابد. این نگاه تلاش کرده مبانی فلسفی جدید کاربردی را دراندازد و حکمتی نوین تاسیس کند که هم اسلامی باشده وهم انسان انضمامی با موضوع قرار دهد. درواقع این حکمت جدید» معلول رویکرد فلسفه‌های مضاف بوده» متاثر از انگاره فلسفه فلسفه اسلامی است. طبق این ادعاء تولید علوم انسانی اجتماعی باید مبتنی بر یک عقلانیت پایه دینی» یعنی فلسفه جامع اسلامی که جنبه کاربردی داردء پدید آید. صبغه اسلامی علوم نیز ناشی از اسلامیت فلسفه است. البته فلسفه مضاف در این نگاه» مشترک لفظی است که شامل فلسفه‌های مضاف به واقعیت و فلسفه‌های مضاف به علوم است. البته با نگاه انتقادی به این نظریه» می‌توان گفت این رویکرد نتوانسته ارتباط لحاظ مبنایی و روشی» ظرفیت کاربردی کردن فلسفه موحود را ندارد. اساسا فلسفه ادعایی» ذاتا قابلیت امتداد اجتماعی و نقش‌آفرینی در نظریه‌پردازی را ندارد» این نظریه به لحاظ ساختاری فاقد انسجام است و از انضمام سازه‌های ناهمگون به یکدیگر تشکیل شده است.

مجله
تحقیقات بنیادین علوم انسانی ,
زبان محتوا
فارسی , ...