این مقاله بهمنظور پاسخ به یک سؤال اصلی و سه سؤال فرعی شکل گرفته است. سؤال اصلی عبارت است از اینکه چگونه میتوان براساس داراییهای تمدنی در طبقهبندی علوم مبتنی بر علوم انساني اسلامی به طبقهبندی تازه و اولیهای در حوزه دانش سیاسی دست یافت؟ و سه سؤال فرعی نیز عبارت است از اینکه: اولاً طبقهبندی علوم چیست و چه فواید و آثاری دارد؟ ثانياًه چه نسبتی میان اوج گیری تمدن اسلامی در مقاطعی از تاریخ و طبقهبندی علوم وجود دارد و این نسبت در تمدن نوین اسلامی چگونه برقرار خواهد شد؟ ثالث تفاوت طبقهبندی علوم در ميان متفکران اسلامی و متفکران غرب جدید در چیست؟ بر این اساس» این مقاله» ضمن تبیین مفهوم؛ اهمیت» مختصات و فواید طبقهبندی علوم و نقش و جایگاه آن در اوجگیری تمدن اسلامی» به معنای تمدن نوین اسلامی و رابطۀ آن کمیسیون تخصصی فلسفه و روش شناسی علوم انسانی اسلامی با تمدن باسابقة اسلامی میپردازد. سپس» ہا مروری گذرا بر معیارهای رایج در طبقهبندی علوم به برترین طبقهبندیهای دانشمندان مسلمان در قرون گذشته نظیر فارابی فابن سینا صدر المتالهین و...همچنین دانشمندان غربی نظیر کونت وہیکن نگاهی می اندازد و می کوشد مہانی متفاوت طبقهبندى در دو تمدن اسلامی و غربی را توضیح دهد. در ادامه» مقاله ضمن ترسیم رابطه کلان علوم انسانی اسلامی با طبقهبندی علوم وارد تبیین جایگاه سیاست در طبقهبندی علوم میشود. در این بخش از مقاله» ابتدا ضمن ارائه تعاریف و کارکردهای فلسفه سیاسی» فلسفه علم سیاسی و دانش سیاسی و تشریح مختصر انواع رویکردهای توضیح میدهد. در پایان» این مقاله با ارائه یک شبهطبقهبندی برای دانش سیاسی دانش سیاسی را حفظ کند.