در جهان معاصر و در پی تجدید حیات اندیشة اسلامی، که یکی از دستاوردهای انقلاب مبارک اسلامی در ایران است، توجه به موضوع مهدویت در حکم عصارة کتاب خداوند و عترت پیامبر اکرم(ص) و قلة بعثت انبیای عظام(س) به طرز چشمگیری رو به افزایش است. این جریان به توجه به نشانه های ظهور در جامعة معاصر دامن زده است. تتبع در آیات و روایات مربوط به نشانه های ظهور و دورة آخرالزمان و تلاش برای استخراج راهبردهای اساسی شیعه در دوران غیبت و نزدیک به ظهور، رویکرد جدیدی را در مطالعات مربوط به مهدویت و آخرالزمان بنیان می نهد که می توان آن را «رویکرد راهبردی به مهدویت» نامید. با بررسی این گونه روایات و نشانه ها می توان شرایط آخرالزمان و دوران ظهور را این چنین تصویر کرد که حوادث در سطحی خرد و به شکل شورشی مقطعی یا انقلابی منطقه ای یا تغییر حکومتی سیاسی به وقوع نمی پیوندد. گسترة این اتفاقات جهانی است و عمق آن نیز به اندازه ای است که در تمام زوایای زندگی بشر نفوذ می کند و این معنا چیزی نیست جز یک زوال و انتقال تمدنی و برپایی یک تمدن جهانی الهی به دنبال آن. این رویکرد را در کنار رویکرد راهبردی می توان «رویکرد تمدنی به مهدویت» نامید. در گسترش این مفهوم و در بررسی متون و ادبیات تاریخ تمدن به این نکته برمی خوریم که هر کدام ایده ای را مفهوم محوری تحلیل تاریخ گرفته و تلاش کرده اند تا تاریخ تمدن های بشری را بر گرد آن تحلیل کنند. در این راستا و با رویکردی مهدوی می توان تلاش کرد تا ایدة «تقابل حق و باطل» در حکم مفهوم محوری، در نگرشی کاملاً متفاوت به تاریخ تمدن توضیح داده شود.