تمایز تمدنها از اجتماعات ملی مبتنی بر دولت مدرن این پرسش را فرارو مینهد که کدامین مؤلفه اجتماع تمدنی را از اجتماع مبتنی بر عقلانیت سرزمینی و شکلیافته بر اساس دولت مدرن متمایز میسازد؟ ویژگی تمایزبخشی که فراگیری تمدنی را برای تمدنها در پی دارد و نبود آن، دولتهای مدرن را از این موهبت بازمیستاند، کدام است؟ و فراتر آنکه پیامدهای اجتماعی این ویژگی چیست؟ این نوشتار میکوشد با واکاوی پیوستگی دولت مدرن به قلمرو سرزمینی و مرزهای جغرافیایی و گسست اجتماع تمدنی از این مؤلفه، پیامدهای این پیوست و گسست را در شکلیابی چند مقوله مهم اجتماعی، یعنی ایده اجتماع، هویت اجتماعی، تعیین مرزهای خودی و غیرخودی و منطق محاسبات رفتاری دولتها بررسی کند و تأثیر آن را بر قدرت فراگیری عقلانیت تمدنی، شکلبخشی به الگوها و ساختارهای عینی مدیریت اجتماعی بهرغم امکان مدلها و سبکهای متفاوت ترسیم نماید.