حسن حنفی، از جمله اندیشمندان جریان نومعتزلی است که دارای طرح و پروژه فکری مشخص است؛ طرحی که آن را «التراث والتجدید» نامیده و در امتداد تلاشهای فکری جریان اصلاح دینی قلمداد میکند. دغدغۀ اصلی حنفی در این طرح، نوسازی میراث دینی بوده و بخش مهمی از آن به نوسازی علوم اسلامی اختصاص یافته است.پرسش اصلی نوشتار حاضر آن است که این نوسازی مبتنی بر کدام مبانی فکری بوده و چه نقدهایی بر آن وارد است؟ بنابر یافته های این پژوهش، مهمترین این مبانی عبارت است از : پدیدارشناسی، اومانیسم، سکولاریسم و تاریخیگری. با توجه به مبانی معرفتی و الزامات هر کدام از این مکاتب فکری، کاربست آن تأثیرات بسیاری بر پروژۀ نوسازی حنفی داشته که مهمترین آن تقدس زدایی از اصول و متون دینی، تناقض و ناسازگاری با برخی اعتقادات کلامی، سیطرۀ نگرش اومانیستی به دین و علوم دینی، نگاه دنیوی به علوم اسلامی و تفسیر مادی از آن، به چالش کشیده شدن ثبات و قطعیت دین و میراث دینی و حاکمیت نسبی گرایی در علوم دینی است.