هر جامعه همواره با ترکیبی از انسانها با دیدگاهها و نظامهای شناختی و معرفتی متفاوت شناخته میشود: « قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی ». جامعه بستری فراهم میکند که در آن، افراد با یکدیگر تعامل و تعاطی داشته باشند و روابط اجتماعی را بر اساس ایفای نقشهای متفاوت شکل دهند. هدف از زندگی اجتماعی، رسیدن انسان به کمال غایی است که با رفتارهای اختیاری انسان ممکن میشود. افعال اختیاری و اجتماعی انسان با این هدف، ارتباطی واقعی و تکوینی دارد . تعالی هر جامعهای در گرو انسجام و بههمپیوستگی و نوع انسان برای رسیدن به کمال لایق خود نیازمند زندگی اجتماعی است. عوامل پرشماری میتوانند در ایجاد این وحدت و انسجام تأثیرگذار باشند و درمقابل، عواملی را میتوان شناسایی کرد که بر سر راه تحقق انسجام و پایداری اجتماعی، موانعی ایجاد میکنند. برای حفظ این نظام و انسجام اجتماعی در هر جامعهای تدابیری اندیشیده میشود که تنوع این تدابیر، وابسته به تنوعی است که در مبانی هستیشناختی،انسانشناختی و معرفتشناختی جوامع وجود دارد. جامعه به عنوان یک هستی پویا و در حال تکامل نیازمند نظارت و کنترل آگاهانه و مستمر بر تمامی موانع و محدودیتهایی در بستر جامعه است که تعالی و تکامل جامعه را دشوار یا دستنیافتنی میکنند. تلقی و ادراک انسان از خود، هستی و کیفیت تحصیل معرفت و شناخت بر نحوۀ چیستی تدابیر برای نظارت اجتماعی تأثیر میگذارد.
سخنی با خواننده
نظامسازی بر اساس تعالیم اسلام و با تمسک به منابع عظیم معرفتی مبتنی بر وحی یکی از بایستههای حرکت در مسیر تمدنسازی نوین اسلامی است. این نظامسازی باید در پرتو تولید نظریههای جدیدی شکل بگیرد که خاستگاه اصلی آنها گنجینۀ ارزشمند تعالیم و آموزههای دینی است. تحولات و تطورات در نظامها و ساختارهای اجتماعی که امروز روند شتابانی یافته است، برای فهم و هدایت به مسیر درست به پشتوانۀ نظری در میراث گرانسنگ تعالیم اهلبیت عصمت و طهارت و تعالیم مستخرج از وحی نیازمند است. این تحولات و تغییرات میتواند زمینهساز تعارضات فرهنگی و بحرانهای هویتی شود، وفاق اجتماعی را در جامعۀ دینی از بین ببرد و بستری برای شکلگیری و گسترش آسیبهای اجتماعی گردد. بنابراین نظام کنترل اجتماعی باید از جامعه در برابر این آسیبها و هجمۀ ارزشهای متکثر صیانت کند. طبیعتاً نظام کنترل اجتماعی اسلام به دلیل اختصاصات هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی خود نیازمند معرفی، تبیین و نظریهپردازی است که در این اثر مورد توجه قرار گرفته و نگارنده تلاش کرده مبانی، بایستهها، ظرفیتها و موانع نظام کنترل اجتماعی اسلام را با الهام از آموزههای وحیانی معرفی کند و الگویی اسلامی از نظام کنترل اجتماعی به جامعۀ اسلامی ـ ایرانی عرضه کند.
اثر حاضر به قلم پژوهشگر ارجمند جناب آقای دکتر شهید شاطریپور عضو هیئت علمی پژوهشگاه قوه قضائیه و با دغدغۀ نظامسازی اسلامی نگارش یافته که از ایشان برای نگارش اثری با محتوای علوم انسانی اسلامی تشکر و قدردانی میشود. همچنین شایسته است از راهنماییهای اعضای محترم شورای پژوهشی و همکاریهای جناب آقای دکتر سیدحسین فخر زارع مدیر محترم گروه، دکتر حسن خیری ناظر علمی، آقایان دکتر دانشپژوه و دکتر خسروشاهی ارزیابان محترم، شادروان جناب آقای ابراهیم خانمحمدی مدیر پژوهشی، جناب آقای حسین احمدیمنش کارشناس پیشین علمی گروه، جناب آقای محمدحسن ترابی پوده رئیس اداره پژوهش، جناب آقای محمدنبی سعادتفر و سایر همکاران گرانقدر که تلاش و همراهی ایشان در بهثمررسیدن این اثر ارزشمند مؤثر بوده، سپاسگزاری شود. همچنین جا دارد از حمایتهای رئیس محترم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی حضرت حجتالاسلام و المسلمین دکتر نجف لکزایی و معاون محترم پژوهشی جناب حجتالاسلام و المسلمین یعقوبنژاد که در تمامی مراحل بهفرجامرسیدن این اثر یاریگر ما بودند تشکر نماییم. در پایان قدردان تمامی تلاشهای عزیزان در اداره نشر پژوهشگاه برای آراستهشدن این اثر به زیور طبع و نشر آن هستیم.
مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی به سهم خود در راستای حیات و بالندگی دانش اجتماعی اسلامی مفتخر است آثار خود در حوزۀ علوم انسانی اسلامی را در گام دوم انقلاب اسلامی و با دغدغۀ تمدنسازی نوین اسلامی در اختیار و در معرض نقد و ارزیابی جامعۀ علمی قرار دهد. امید است این دست تلاشهای علمی در حوزۀ علوم انسانی بتواند جایگاه شایستۀ خود را بیابد و موجبات رشد و پویایی فرهنگی اجتماعی در سایۀ آموزههای حیاتبخش اسلام و گسترش زمینههای اثربخشی اندیشههای دینی در جامعۀ اسلامی و ایرانی ما را فراهم کند.
حبیب اله بابائی
مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی
مقدمه
هر جامعه همواره با ترکیبی از انسانها با دیدگاهها و نظامهای شناختی و معرفتی متفاوت شناخته میشود: « قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی ».(۱) جامعه بستری فراهم میکند که در آن، افراد با یکدیگر تعامل و تعاطی داشته باشند و روابط اجتماعی را بر اساس ایفای نقشهای متفاوت شکل دهند. هدف از زندگی اجتماعی، رسیدن انسان به کمال غایی است که با رفتارهای اختیاری انسان ممکن میشود. افعال اختیاری و اجتماعی انسان با این هدف، ارتباطی واقعی و تکوینی دارد .(۲) تعالی هر جامعهای در گرو انسجام و بههمپیوستگی و نوع انسان برای رسیدن به کمال لایق خود نیازمند زندگی اجتماعی است. عوامل پرشماری میتوانند در ایجاد این وحدت و انسجام تأثیرگذار باشند و درمقابل، عواملی را میتوان شناسایی کرد که بر سر راه تحقق انسجام و پایداری اجتماعی، موانعی ایجاد میکنند.
برای حفظ این نظام و انسجام اجتماعی در هر جامعهای تدابیری اندیشیده میشود که تنوع این تدابیر، وابسته به تنوعی است که در مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی جوامع وجود دارد. جامعه به عنوان یک هستی پویا و در حال تکامل نیازمند نظارت و کنترل آگاهانه و مستمر بر تمامی موانع و محدودیتهایی در بستر جامعه است که تعالی و تکامل جامعه را دشوار یا دستنیافتنی میکنند. تلقی و ادراک انسان از خود، هستی و کیفیت تحصیل معرفت و شناخت بر نحوۀ چیستی تدابیر برای نظارت اجتماعی تأثیر میگذارد.
در جامعۀ دینی نظامسازی در راستای دستیابی به حیات طیبه صورت میپذیرد و نظارت و کنترل اجتماعی برای تضمین حیات طیبه و حیات معقول انسان است. دعوت جامعۀ دینی به حیات طیبه و اتصال با منبع فیض الهی، موضوع مهمی است که در آیات قرآن کریم بر آن تأکید شده است ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ ).(۱) از منظر آموزههای قرآنی، وصول به حیات طیبه، مشاهدۀ ملکوت عالم و ورود در رحمت الهی ( فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ )،(۲) نورانیت در میان اجتماع انسانی ( أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ )،(۳) برخورداری از وقار و آرامش و قول ثابت در حیات دنیا و آخرت ( یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَهِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاءُ )(۴) و حسن پایان و عاقبت ( الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ )(۵) را به همراه میآورد. درحقیقت کنترل اجتماعی و رویارویی با آسیبهایی که جامعه را تهدید میکند، مستلزم نظامسازی بر اساس همین فهم متعالی از حیات انسان است و ویژگیهای منحصربهفردی دارد که آن را از دیگر جوامع و نظامهای کنترل اجتماعی متمایز میکند.
این تمایز موجب شده در این اثر صورتبندی جدیدی از بایستههای نظام کنترل اجتماعی با الهام از مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی دین مبین اسلام عرضه شود. در وهلۀ نخست تصویری جامع از جایگاه انسان در این نظام ارائه شده است؛ زیرا تردیدی وجود ندارد که پیچیدگیهای انسان به عنوان موضوع اصلی و محوری نظام کنترل اجتماعی، اقتضای آن دارد که هر نظامی ابتدا تعریف خود از انسان و جایگاه آن در چینش نظام هستی را بیان کند. انسان در نگاه اسلام، حی متأله است و تکامل و رشد وی در پرتو ربوبیت حق متعال و ارادهای که خداوند به او عطا کرده، محقق خواهد گردید. در نسبت میان انسان و هستی است که ارزش و هنجار معنا مییابد و معیارهای لازم برای شناسایی حدود و مرزهای رفتار تعیین میشود. تا انسان درست شناخته نشود، نیازها و روابط او مشخص نمیشود و احکام و نظامهایی که سیر او در حیات طیبه را تسهیل میکند، معلوم نمیشود. شناخت انسان مستلزم توجه توأمان به ابعاد الهی و مادی اوست.
اسرار تکوینی و طبیعی مسیر تکامل انسان در برنامۀ جامع دین الهی که همان صراط مستقیم و صراط الی الله است، گنجانده شده است. این اسرار مطابق ناموس آفرینش و متن حقیقت و واقعیت است که از لسان انسان کامل و صاحب مقام عصمت و ولایت الهی بیان شده است. انسان بر اساس جوهر وجودی خویش همواره در طلب حقیقت و معناست و غایت او آزادی معنوی است. انسان هم صاحب امانت شعور و آگاهی و خلافت الهی و تجلی اسما و صفات الهی در زمین و هم واجد اختیار و آزادی برای عصیان و طغیان است. فاصلهگرفتن از فطرت و بیرونرفتن از صراط مستقیم الهی است که انسان را از صلاح به فساد میرساند. انسان با استغنا و احساس بینیازی در برابر اوامر و نواهی الهی که دایرمدار مصالح و مفاسد هستند، طغیان میکند، برای خود در نظام عالم، جایگاهی اصیل در نظر میگیرد و بر اساس ادراکات و دریافتهای عقل مشوب خود رفتار میکند و با این طغیان، خود و جامعه را فاسد میکند. فساد درحقیقت محصول طغیان انسانی است که برای خود اصالت و الوهیت قایل گردیده و هوای نفس را مرجع حسن و قبح رفتارهای خود قرار داده است.
رابطۀ انسان با هستی در طرح نظام کنترل اجتماعی اسلام جایگاه والایی دارد. صورتهای رابطۀ انسان با خدا، خود، عالم و انسانهای دیگر در نسبت با شناخت انسان از هستی شکل میگیرد. آگاهی انسان از هستی وی را به مجموعهای حکیمانه و عظیم در نظام آفرینش متصل میکند و میان انسان و هستی پیوندی معنادار پدید میآورد. این پیوند و اتصال، حضور و جایگاه انسان در عرصۀ بیکران هستی را معنادار میکند و او را در پیوند با آیات و نشانههای دیگر الهی قرار میدهد. خدامحوری و آفریدهبودن جهان هستی، ایمان به قضا و قدر الهی، احسنبودن نظام هستی، پیوستگی و وحدت نظام هستی، پیوند دنیا و آخرت و دوبعدیبودن و درنهایت هدفمندبودن هستی، مهمترین ارکان هستیشناسی اسلامی به شمار میروند.
از منظر تعالیم عالی دینی، صلاح که در برابر فساد مطرح میشود، زمانی تحقق مییابد که نظام اجتماعی با نظام هستی مطابقت داشته باشد. انسان عصارۀ هستی و عالم صغیر است و در اتصال با نظام هستی است که به مراتب عالی کمال دست مییابد؛ بنابراین نظامهای اجتماعی در صورتی میتوانند مؤثر واقع شوند و بستر صلاح باشند که با حقیقت نظام هستی همنوایی داشته باشند. حقیقت نظام عالم را مناسباتی تشکیل داده و انسان با رسیدن به آن مناسبات میتواند با ادراک چینش حقیقی نظام عالم و هستی و رفتار مطابق با آن به کمال مطلوب خود برسد.
هستیآگاهی به معنای توجه به این امر است که عالم محضر تجلی اسما و صفات الهی و تمامی رفتارهای انسان در محضر حقیقت نظام هستی است و آثار دنیایی و اخروی دارد. هستی دارای هدف است و حرکت در راستای هدف هستی است که بیشترین خیر و کمال را برای انسان رقم خواهد زد. هدف غایی آفرینش نظام هستی هم همانا انسان کامل است که با آراستهبودن به تعقل و اختیار به سمت کمال ره میپیماید. انسان با هستی وحدت دارد و وجودی مستقل از هستی برای او متصور نیست. نگاه استقلالی به انسان، حجابی است که بر سیمای شناخت انسان از خود و هستی مینشیند، انسان را در غفلت فرو میبرد و انسان غافل از هستی به موجودی مُلکی و گسسته از ملکوت عالم تبدیل میشود. محدودیتهایی که در صورت اوامر و نواهی الهی و در قالب تشریع خود را نشان میدهند، نظامی برای نظارت و طراحی حکیمانهای برای همنوایی انسان با الزامات، بایستهها و مناسبات نظام هستی هستند.
فساد و صلاح در چگونگی نسبت و اتصاف انسان و جامعۀ انسانی با حقیقت هستی و مناسبات حاکم بر آن و جریان سنت و ناموس الهی و نظام احسن معنا مییابد. پیروی از هوای نفس و طغیان در برابر حق متعال که متأثر از ادراک نادرست از حقیقت هستی است، هنگامی که در ساحت حیات اجتماعی ظهور مییابد، خود را در سیمای فساد در تمامی وجوه آن نشان میدهد. فهم انسان از این حقیقت که آزادی و اختیار او با حدود الهی گره خورده و وجود محدودیتها در تکوین و تشریع برای جلوگیری از عصیان و طغیان انسان در برابر سنتهای الهی است.
نظام کنترل اجتماعی اسلام با آگاهی از ساحات وجودی انسان و منطبق با فطرت الهی انسان طراحی میشود تا حرکت و سیر انسان برای اتصال به حقیقت عالم را تسهیل کند و با بیان و آگاهیدادن به انسان در رابطه با حقیقت خود و بعثت فطرت و عقلانیت، او را از طغیان و عصیان باز دارد. بیان مبتنی بر عقل و فطرت، رکن اصلی نظام کنترل اجتماعی است. پذیرش دعوت الهی که در بهترین صورت و در غایت فصاحت و بلاغت بیان میشود، موجب احیای انسان مؤمن و جامعۀ دینی است و این موضوعی است که عقل آن را بهوضوح ادراک میکند و دعوت به حیات از ناحیۀ حق متعال را وجدان میکند. بیان در تعالیم دینی به معنای بعث و شکوفایی عقل است؛ چیزی که حیات معقول در جامعه برای انسان را رقم خواهد زد.
در نگاه نظام کنترل اجتماعی اسلام، تحلیل رفتارهای انسانی باید با ادراک پیوستگی عوالم وجود صورت گیرد و استمرار و حیات هر نظامی وابسته به مطابقت آن با نظامهای کلی حاکم بر هستی است. نظامسازی هنگامی درست و حق است و انسان را به غایات متصور از هستی میرساند که هماهنگ با تکوین و آفرینش انسان و جهان باشد، با فطرت و آفرینش انسان، با حقیقت آفرینش جهان و با رابطۀ تکوینی عالم و آدم هماهنگ باشد؛ ویژگی نظام کنترل اجتماعی اسلام این است که نگاهی جامعنگر و تعاملی به اجزای هستی دارد.
عالم مجلای صیرورت انسان و نیل وی به احسن احوال است که با تحول در قلوب صورت میگیرد و غایت نظام کنترل اجتماعی اسلام فراهمکردن بستر مناسب برای سیر الی الله و صیانت از هویت و حقیقت الهی جامعۀ دینی است.
نظام کنترل اجتماعی اسلام ظرفیتهای بسیاری برای تضمین حیات طیبه و مقابله با فساد در جامعۀ اسلامی دارد. تربیت الهی بر محور ربوبیت حق متعال، ایمان به معاد و حمایت و هدایتهای الهی موجب معناداری حیات انسان میشود و زندگی با لبیک به دعوت الهی، زندهبودن به معنای واقعی را نشان میدهد و دیگر مجال و فرصتی برای تأثیرگذاری عوامل مفسدهبرانگیز نخواهد بود.
قوانین و سنتهای الهی از ظرفیتهای دیگر نظام کنترل اجتماعی اسلام است. سنتها درحقیقت روش خداوند متعال و طراحی ذات ربوبی برای تدبیر نظام احسن هستی و سنتهای اجتماعی، تدابیر حاکم بر حیات اجتماعی انسان و تضمینکنندۀ مصالح اجتماعی هستند. بر اساس آیات قرآنی، تحول در نفوس انسانی، تحول در جامعه را نیز موجب خواهد شد و سرنوشت جامعه، وابسته به آحاد آن است. سنتهای الهی افزون بر عمومیتداشتن، ویژگی دیگری دارند که همان تبدیلناپذیری و تحویلناپذیری آنهاست؛ همچنین سنتهای الهی با ارادۀ انسانها سازگار است و بر اساس آیات قرآن، ظهور فساد در زمین به دست ارادۀ انسان است ( ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ )(۱) و اراده و اختیار انسان است که مجرای تحقق سنتهای اجتماعی الهی است. این سنتها از یک سو منتسب به خداوند متعال هستند و نظام مستقرشده از سوی حق متعال در جریان اجتماعی و انسانی را بیان میکنند و از سوی دیگر بیانکنندۀ اختیار انسان و پیامدهای رفتارهای اختیاری انسان در اجتماع هستند و فهم تحولات و تطورات و صلاح و فساد در جامعۀ دینی با آگاهی از نظام سنتهای الهی امکانپذیر است. انسان و جامعه در رویارویی با حجت الهی، یکی از دو جهتگیری طاعت یا عصیان را بر خواهد گزید و این سنت الهی است که حق متعال به سبب آن اتمامحجت میکند.
نظام کنترل اجتماعی اسلام در تحقق و ثبوت مقتضیاتی دارد و با موانعی نیز روبروست. سرمایۀ اجتماعی برگرفته از دین یکی از مهمترین مقتضیات نظام کنترل اجتماعی اسلام است. این سرمایه آمیزهای از اعتماد، انسجام، وفاق و مشارکت اجتماعی است که در پرتو عقلانیت و معنویت پدید میآید. عقلانیت و معنویت را میتوان به زیربنای استقرار نظام کنترل اجتماعی اسلام دانست؛ زیرا انسجام اجتماعی در میان جامعۀ دینداران متکی بر معرفت و ایمان به حقیقت عالم شکل میگیرد و سرمایۀ اجتماعی که با تمسک به عقلانیت و معنویت به وجود میآید، پشتوانۀ همبستگی و استحکام جامعۀ دینی خواهد بود. معنویت یعنی تمسک به ریسمان الهی بر اساس آیات قرآن عامل تألیف قلوب و ایجاد برادری در جامعۀ دینی و تحکیم سرمایۀ اجتماعی است ( وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اَللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً ).(۱) این الفت میان قلوب در میان دینداران از ناحیۀ حق متعال است و خداوند آن را به خود نسبت میدهد ( فالف بین قلوبکم ). در کنار عقلانیت و معنویت، ولایت و اخوت در میان جامعۀ اسلامی مهمترین مؤلفههای ساختاری تعیّن سرمایۀ اجتماعی و پیوند وثیق و رابطۀ ژرف امام و امت رکن اساسی تحقق همبستگی اجتماعی در یک جامعۀ اسلامی است. دوگانۀ عقلانیت ـ معنویت به عنوان مبانی معرفتی و دوگانه امام ـ امت به عنوان مبانی تعیّنی نظام کنترل اجتماعی اسلام، وجه تمایز و برتری این نظام بر نظامهای کنترل اجتماعی دیگر است.
امروز و پس از چهار دهه از استقرار نظام جمهوری اسلامی و تحول در نظامهای اجتماعی و در آغاز ورود به دوران جامعهپردازی و تمدنسازی، نیاز به تبیین نظام کنترل اجتماعی اسلام بر اساس محوریت وحی از حساسیت و ضرورت بیشتری برخوردار است. انقلاب اسلامی در دورهای روی داد که دینزدایی از ساحات حیات اجتماعی و نفی قدسیت و معنویت به وجه مشترک سوسیالیسم و لیبرالیسم تبدیل شده بود. انقلاب به تعبیر امام خمینی، انفجار نور بود؛ بدین معنا که با پایاندادن به دوقطبی شرق و غرب، نورانیت ولایت الهی را در سراسر عالم گستراند. با ظهور انقلاب اسلامی و شکلگیری حاکمیت مبتنی بر تعالیم دین مبین اسلام، گرچه نظام عدالت کیفری در حوزۀ تقنین و قضا بر اساس فقه اسلامی متحول شد، همچنان الگوهای متداول غربی با این تلقی که تجدد امری تجزیهپذیر است و میتوان با اصلاح قرائت دینی از خوبیهای آن بهرهمند شد، الهامبخش تدوین نظامهای اجتماعی قرار گرفت و الگوهای کنترل اجتماعی مدرن با مبانی انسانشناختی و معرفتشناختی نامتجانس با جامعۀ دینی در سیاست عدالت کیفری، محور قرار گرفت.
تسلیم در برابر الگوهای موجود و نظامهای اجتماعی متأثر از سیطرۀ پدیدارشناسی در حوزۀ علوم انسانی و مطالعات جامعهشناختی و تقلیل دین بر اساس ضرورتهای اجتماعی با رویکرد اصلاح قرائت از دین یا تعابیری همچون « هرمونتیک دینی » بهنوعی تأویل « دین به عینیت » و پذیرفتن بیچونوچرای واقعیتها و حتمیت و تخلفناپذیری نظامهای موجود است؛ درحالیکه تمدنسازی مورد نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی که در بیانیۀ گام دوم به عنوان آرمان بزرگ انقلاب اسلامی بر آن تأکید شده است، برای تحقق، نیازمند تولید نرمافزارهای ویژۀ خود برای نظامسازی است و الگوهای تمدن غرب که مبتنی بر نفی قدسیت و معنویت و بر پایۀ انسانشناسی اومانیستی و معرفتشناسی و هستیشناسی لیبرالیستی هستند، نمیتوانند اهداف مورد انتظار برای تمدنسازی را برآورده کنند. امروز و در آغاز دهۀ پنجم انقلاب اسلامی، باید در این الگوهای مسلط و واقعیتهای تردیدناپذیر و حتمی که سایۀ خود را بر فضای جامعه گسترانده، بازنگری جدی شود و نظامهای اجتماعی نوین با نرمافزارهای معرفتی اختصاصی خودش طراحی گردد.
اثر حاضر با آگاهی از این ضرورت نگاشته شده که تمدن نوین اسلامی، نیازمند نظامسازی بر مبنای تمسک به ولایت الهی است، جامعۀ دینی باید نظامات و مناسبات اجتماعی خود را بر مبنای پذیرش وحی و نفی مطلق هر نرمافزار معرفتی دیگر شکل دهد، دین باید سرپرستی و تولی ایجاد و اعتلای نظامهای اجتماعی را عهدهدار باشد و تفقه در دین، جلوتر از تکامل نیاز معنوی بشر یا دستکم همراه با آن باشد. اهتمام نگارنده بر این بوده که مختصات نظام کنترل اجتماعی اسلام را با الهام از مبانی انسانشناختی، هستیشناختی و معرفتشناختی منحصربهفرد و مبتنی بر وحی تبیین کند. این مقدمات طلیعۀ راهی برای نظامسازی اجتماعی ملهم از وحی برای دستیابی به آرمان تمدن نوین اسلامی است که لازم است با معرفت به انسان، مناسبات حاکم بر نظام هستی، سنتهای الهی و ویژگیهای جامعۀ دینی تدوین شود.
و العاقبه للمتقین
پانزدهم شعبانالمعظم ۱۴۴۰ هجری قمری