این اثر مهمترین اثری است که به مسئله نقش تمدن در سیاست بین الملل و سیاست خارجی دولت ها پرداخته است که با نگاه به تمدن به مثابه یک وضعیت و تصویر حالت جنگ دائمی، قرائتی تکساحتی و ایستا از تمدن ارائه داد. هانتینگتون در این اثر به چگونگی صورتبندی نظم در جهانی که در آن تمدنها مهمترین متغیر بر رفتارهای بینالمللی میباشند پرداخته است. در این اثر تمدن به عنوان یک ابژه و عینیت مورد مطالعه قرار میگیرد، و خود تمدن به عنوان سوژه و رویکرد از آن استفاده نمیشود و همین امر سبب میشود که چگونگی ارتباط تمدنها از منظر نظریهای خاص ـ رئالیسم فرهنگی ـ مورد بررسی قرار گیرد. از آنجایی که مفروضههای مفهومی تحلیل از پیش تعیین شدهاند، لذا پیامدهای مشخصی استخراج میشود و به نوعی نظریه تبیینی ارائه میشود. این اثر مهمترین اثری بود که در پایان قرن بیستم توانست تمدن را به دانش روابط بینالملل وارد کند.