این جلسه، مقدمهای نظاممند بر فهم «مدرنیته» بهمثابه واقعیتی زنده و تأثیرگذار در جهان معاصر است، نه رویدادی تاریخگذشته. سخنران با طرح شش محور مقدماتی، نخست ضرورت پرداختن به مبانی نظری مدرنیته را اثبات میکند:
(۱) مدرنیته محدود به اروپا و گذشته نیست و همچنان سبک زندگی، دینفهمی و نهادهای جوامع غیرغربی را دگرگون میکند؛
(۲) مفاهیم محوریِ آن (عقلانیت مدرن، اومانیسم، سکولاریسم) در طی قرون تطوّر یافتهاند؛
(۳) بسیاری از علوم جدید و زیرشاخههای فلسفی/علوم انسانی، بر بستر مدرنیتۀ غربی شکل گرفتهاند؛
(۴) درکِ صحیح علوم/فلسفهٔ مدرن بدون فهم این مبانی ممکن نیست؛
(۵) برای طراحی «تمدن نوین اسلامی»، شناخت نقّادانه و دقیق از مدرنیته و دستاوردهای آن شرط لازم است؛ (۶) هیچ تمدنی در خلأ پدید نمیآید؛ بنابراین پروژهٔ تمدنیِ اسلامی باید نسبت خود را با مدرنیته روشن کند.
در ادامه، سهگانهٔ مفهومیِ Modernity/Modernism/Modernization تبیین میشود: «مدرنیته» (نو-اندیشیها و تحولاتِ واقعیِ معرفتی/نهادیِ پسارُنسانس)، «مدرنیسم» (گرایش و اشتیاقِ سیریناپذیر به نوکردن و گسست از جزمیتهای پیشامدرن)، و «مدرنیزاسیون/نوسازی» (انتقال/مهندسی ارادی مظاهر مدرن به جوامع دیگر). تأکید میشود که مدرنیته در غرب «پروسه»ای اجتماعی–فکری بوده، نه «پروژه»ای طراحیشده از سوی قدرت سیاسی—even اگر دولتها در مقاطع مختلف، مقاومت یا همراهی کرده باشند.
بهعنوان جمعبندی، جلسه نشان میدهد چرا مطالعهٔ تبار و تطوراتِ مفاهیم مدرن (از رنسانس و اصلاح دینی تا عقلانیت قرن هفدهم و پیامدهای نهادی آن) برای نقد و بدیلسازیِ اسلامی ضرورت دارد و چگونه بیتوجهی به این مبانی، فهمِ نادرست از علوم/فلسفهٔ مدرن و نیز سیاستگذاریهای نوسازیِ سطحی را رقم میزند.
ساختار محتوایی جلسه
- ضرورت بحث از مدرنیته
- مدرنیته، امرِ جاری و فرازمان–فرامکان؛ تأثیر پایدار بر جوامع اسلامی (اعتقادات، فقه، سبک زندگی).
- پیامدها در ساحتهای معرفتی/نهادی و نسبت با «تمدن نوین اسلامی».
- مفهومشناسی سهگانه
- مدرنیته (Modernity): متنِ تحولات فکری–نهادی از قرن ۱۵ به بعد.
- مدرنیسم (Modernism): گرایش نوگرایی/ضدّجزمیت.
- مدرنیزاسیون (Modernization): نوسازیِ مهندسیشده در بیرون از غرب.
- پویایی مفاهیم کلیدی
- تطورات «عقلانیت مدرن»، «اومانیسم» و «سکولاریسم» در دورههای مختلف (از دکارت تا کانت و پس از آن).
- زایش علوم و فلسفههای مضاف
- پیوند مدرنیته با پیدایش جامعهشناسی، روانشناسی، و فلسفههای مضاف (علم، فرهنگ، اخلاق…).
- سیاست و نهادهای مدرن
- دولت–ملت، پارلمان، محدودسازی سلطنت؛ نمونهٔ انگلستان/فرانسه (بهعنوان بستر تاریخی).
- تمایز پروسهٔ غربی با پروژههای نوسازی شتابزده و تحمیلی در جوامع دیگر.
- پستمدرنیسم و نسبت آن با مدرنیته (اشاره مقدماتی؛ وعدهٔ تفصیل در جلسات بعد)
- روشها/زاویههای مطالعهٔ مدرنیته
- تاریخی، جامعهشناسیِ معرفت، فلسفی–نظری، تطبیقی و سیاستگذاری.
نکات کلیدی
- مدرنیته «نرمافزار» تمدن غرب است و هنوز فعالانه جهان را شکل میدهد.
- فهم انتقادیِ مدرنیته، پیششرط هر بدیلسازی تمدنی (از جمله تمدن نوین اسلامی) است.
- تمایز میان مدرنیته/مدرنیسم/مدرنیزاسیون برای پرهیز از نوسازیِ سطحی و سیاستگذاری خطا حیاتی است.
- علوم انسانی/فلسفهٔ مدرن، بر مبانی مدرنیته تکیه دارند؛ نقد/بدیلسازی بدون فهم این مبانی ممکن نیست.
- مدرنیته پروسهای اجتماعی–فکری بوده است، نه پروژهٔ قدرت.
